پرسش های خداوند از ما - ۱۰

 

سؤال دهم 

 

سوره یس - آیه های ۶۰ و ۶۱

نظرات 70 + ارسال نظر
دکتر طاهره جاویدی/عضو هیئت علمی دا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:36 ق.ظ

۶۰- آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
61 - و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
آیه ۶۰ به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روزقیامت اشاره کرده ، چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کدر آیه بعد براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است میفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است (و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ).
از یکسو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته ، کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر میدهد؟
سانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
در آیه ۶۲ براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است میفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است (و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ).

از یکسو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته ، کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر میدهد؟
و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار میدهد که صراط مستقیم همین است

سید سعید حجت( پژوهشکده علوم گیاهی) چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ق.ظ

سوال دهم
آیه60 و 61 سوره یس
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
ای فرزندان آدم ، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست
وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ
و مرا بپرستید ، که راه راست این است
ایـن آیـه بـه ملامتها و سرزنشهاى پرمعنى خداوند نسبت به مجرمان در روز قیامت اشاره کـرده , چـنـین مى گوید: ((آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ))؟ ( الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).این اخطار بطور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد, از سوى دیگر این پیمان در عالم ((تکوین )) بـه زبـان اعـطـاى عـقـل به انسان نیز گرفته شده است , چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى مـى دهـد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که ازروز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .
از سـوى سـوم بـا سـرشـت و فـطرت الهى همه انسانها بر توحید, و انحصار اطاعت براى ذات پاک پـروردگـار نـیز این پیمان از انسان گرفته شده است , و به این ترتیب نه بایک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت ساز امضا شده است .
(آیه 61) در این آیه براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است مى فرماید: آیا من به شما عـهد نکردم که : ((مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است )) (وان اعبدونى هذا صراط مستقیم ).
از یـک سـو پـیـمـان گرفته که اطاعت شیطان نکنند, چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته .و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند, و دلیلش را این قرار مى دهد که ((صراط مستقیم همین است )) و این در حقیقت بهترین محرک انسانهاست .ضـمـنا از این تعبیر استفاده مى شود که این جهان سراى اقامت نیست ,چرا که راه را به کسى ارائه مى دهند که از گذرگاهى عبور مى کند و مقصدى در پیش دارد.
باز براى شناسایى هر چه بیشتر این دشمن قدیمى خطرناک مى افزاید: ((او گروه زیادى از شما را گمراه کرد, آیا اندیشه نکردید))؟! (ولقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون ).آیـا نـمـى بـیـنید چه بدبختیهایى شیطان بر سر پیروان خود آورده ؟ آیا تاریخ ‌پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناکى گرفتار شدند؟.پـس چـرا دشمنى را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدى نمى گیرید؟ باز با او طرح دوستى مى ریزید, و حتى او را رهبر و ولى و راهنماى خویش انتخاب مى کنید.
و به گفته شاعر:
.کجا بر سرآیم از این عار و ننگ که با او به صلحیم و با حق به جنگ ؟.
الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین کلمه اعهد به معنای وصیت ( سفارش ) است و مراد از عبادت کردن و پرستیدن شیطان اطاعت اوست در وسوسه هایی که می کند و به آن امر می کند ( یعنی وسوسه های شیطان را اطاعت نکنید ، زیرا که ) غیر از خدا و کسانی را که خداوند دستور داده نباید اطاعت کرد در این آیه برای نپرستیدن شیطان چنین علت آورده که : او برای شما دشمنی است آشکار ، آشکار بودن دشمنی اش هم از این جهت است که دشمن در دشمنی کردن خیر کسی را نمی خواهد بعضی از مفسرین گفته اند : مراد از عبادت شیطان ، پرستش خدایان دروغین است و اگر این پرستش را به شیطان نسبت داده ، از این جهت است که : شیطان با جلوه دادن های خود ، این عمل زشت را به گردن بت پرستان گذاشته ولی این گونه تفسیر کردن ، بیهوده خود را به زحمت افکندن است وجه اینکه چرا خداوند مجرمین را به عنوان بنی آدم خطاب کرده این است که دشمنی شیطان نسبت به مشرکین ، به خاطر غرض خاصی که به آنها داشته باشد ، نبوده ، بلکه به خاطر این بوده که فرزندان آدم بودند و این دشمنی در روز اول آن جا بروز کرد که مامور به سجده بر آدم شد و زیر بار نرفت و استکبار کرد ، نتیجه اش هم این شد که از درگاه خدا رانده شد از آن روز با ذریه آدم نیز دشمن گردید و همه را تهدید کرد ، و به طوری که قرآن حکایت کرده گفت : ارایتک هذا الذی کرمت علی لئن اخرتن الی یوم القیمه لا ختنکن ذریته الا قلیلا و اما آن عهدی که خدای تعالی با بنی آدم کرد که شیطان را عبادت و پرستش و اطاعت نکنند ، همان عهدی است که به زبان انبیا و رسولان خود به بشر ابلاغ فرمود و تهدیدشان کرد از اینکه او را پیروی کنند ، مانند این پیام که فرمود : یابنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه و نیز فرموده و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین ولی بعضی از مفسرین گفته اند : مراد از عهد مزبور عهدی است که خدای تعالی در عالم از انسانها گرفت و فرمود : الست بربکم قالوا بلی و بنای آیه شریفه بر توبیخ و عتاب به کفار است که آیا کسی را اطاعت می کنید که قبل از شما جماعتهای بسیاری را گمراه کرد ، آیا نمی خواهید تعقل کنید ؟ هذه جهنم التی کنتم توعدون کلمه کنتم استمرار را می رساند و می فهماند تهدیدتان به جهنم یک بار و دوبار نبود ، بلکه به زبان انبیا و رسولان ( علیهم السلام ) دائما تهدید می شدید ، و اولین باری که تهدید شدید ، همان روزی بود که به ابلیس فرمود : ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین و ان جهنم الموعدهم اجمعین و در لفظ اشاره هست به اینکه : در روز قیامت جهنم را حاضر می کنند اصلوها الیوم بما کنتم تکفرون کلمه صلا به معنای ملازمت و پیروی کردن است و به معنای تحمل و چشیدن حرارت استو از جمله بما کنتم تکفرون برمی آید که خطاب آیه به کفار است پس معلوم می شود ، مراد از مجرمین در چند آیه قبل همان کفارند الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون یعنی هر یک از دست و پاهایشان شهادت می دهد به آن کارهایی که به وسیله آن عضو انجام داده اند ، مثلا دستها به آن گناهانی شهادت می دهد که صاحب دست به وسیله آن مرتکب شده ، ( سیلی هایی که به ناحق به مردم زده ، اموالی که به ناحق تصرف کرده ، شهادتهایی که به ناحق نوشته و امثال آن ) ، و پاها به خصوص آن گناهانی شهادت می دهند که صاحب آن با خصوص آنها انجام داده ( لگدهایی که به ناحق به مردم زده ، قدم هایی که به سوی خیانت و ظلم و سعایت و فتنه انگیزی و امثال آن برداشته ) و از همین جا روشن می گردد که هر عضوی به عمل مخصوص به خود شهادت می دهد و گویا می گردد.

moazami چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:51 ق.ظ

آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است ؟ ! و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است. او گروه زیادی از شما را گمراه کرد ، آیا اندیشه نکردید؟ این همان دوزخی است که به شما وعده داده می شد.

مژگان ثابت تیموری- پژوهشکده علوم گی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:04 ق.ظ

آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد: شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در جائی دیگرمی فرماید: از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .از دیگر سو با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار، نیز این پیمان از انسان گرفته شده است ، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشتساز امضا شده است .
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت در جمله ((لا تعبدوا الشیطان )) به معنى اطاعت است ، زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى آید، بلکه یکى از اشکال آن همان اطاعت کردن است ، چنانکه در آیه 47 سوره مؤ منین میخوانیم که فرعون و اطرافیانش بعد از مبعوث شدن موسى (علیهالسلام ) و هارون (علیهالسلام ) گفتند: (ا نؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون ).
((آیا ما به دو انسانى که همانند ما هستند ایمان بیاوریم ، در حالى که قوم آنها عبادت و اطاعت ما مى کردند))؟!
و در آیه 31 سوره توبه خداوند در باره یهود و نصاری میفرماید: آنها دانشمندان و راهبان خود را معبودانى در برابر خدا قرار دادند، همچنین مسیح فرزند مریم را، در حالى که جز به عبادت خداوند یگانه که هیچ معبودى جز او نیست دستور نداشتند)).
در روایتى از امام باقر و امام صادق (علیهالسلام ) که در ذیل این آیه آمده چنین میخوانیم : اما و الله ما دعوهم الى عبادة انفسهم ، و لو دعوهم ما اجابوهم و لکن احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون !: به خدا سوگند آنها (دانشمندان و راهبان ) یهود و نصارى را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت میکردند هرگز یهود و نصارى دعوتشان را اجابت نمینمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند (و آنهاپذیرا شدند) و به این ترتیب بدون توجه آنان را پرستش کردند.
نظیر همین معنى با تفاوت مختصرى در روایات دیگر نیز وارد شده است : از جمله در روایتى از امام صادق (علیهالسلام ) میخوانیم: کسى که انسانى را در معصیت پروردگار اطاعت کند او را پرستش کرده !
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیهالسلام ) آمده است: کسى که به سخنگوئى گوش فرا دهد (و سخنش را بپذیرد) او را پرستش کرده ! اگر ناطق حکم خدا را مى گوید: پرستش خدا کرده ، و اگر از سوى شیطان سخن مى گوید پرستش شیطان کرده است !
در آیه بعد براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است میفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است (و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ).
از یکسو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته ، کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر میدهد؟
و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار میدهد که صراط مستقیم همین است و این در حقیقت بهترین محرک انسانها است ، چرا که فى المثل هر کس در وسط بیابان خشک و سوزانى گرفتار شود و جان خود و همسر و فرزند و اموالش را در خطر دزدان و گرگان ببیند، مهمترین چیزى که به آن میاندیشد پیدا کردن راه مستقیم به سوى مقصد است ، راهى که سریعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند.
ضمنا از این تعبیر استفاده میشود که این جهان سراى اقامت نیست ، چرا که راه را به کسى ارائه میدهند که از گذرگاهى عبور میکند و مقصدى در پیش دارد.

و راستى عجیب است که چنین دشمنى را به دوستى برگزینیم ، و به گفته شاعر:
کجا بر سر آیم از این عار و ننگ
که با او به صلحیم و با حق به جنگ ؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:...اهدنا الصراط المستقیم....؛ خدایا از شر شیطان به تو پناه می برم ..خدایا خدایا خدایا خدایا مارا را به راه راست هدایت فرما
راه آنان که به ایشان نعمت دادی و نه راه گمراهان....


--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 429


آیه 63 - 68
آیه و ترجمه
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتى کُنتُمْ تُوعَدُونَ(63)
اصلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ(64)
الْیَوْمَ نخْتِمُ عَلى أَفْوَهِهِمْ وَ تُکلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ(65)
وَ لَوْ نَشاءُ لَطمَسنَا عَلى أَعْیُنهِمْ فَاستَبَقُوا الصرَط فَأَنى یُبْصِرُونَ(66)
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسخْنَهُمْ عَلى مَکانَتِهِمْ فَمَا استَطعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ(67)
وَ مَن نُّعَمِّرْهُ نُنَکسهُ فى الخَْلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ(68)
ترجمه :

63 - این همان دوزخى است که به شما وعده داده میشد.
64 - امروز وارد آن شوید و به آتش آن بسوزید به خاطر کفرى که داشتید! 65 - امروز بر دهان آنها مهر مینهیم ، و دستهایشان با ما سخن مى گویند و پاهایشان کارهائى را که انجام میدادند شهادت میدهند.
66 - و اگر بخواهیم چشمان آنها را محو میکنیم ، سپس براى عبور از راه مى خواهند



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 430


بر یکدیگر پیشى بگیرند اما چگونه میتوانند ببینند؟!
67 - و اگر بخواهیم آنها را در جاى خود مسخ میکنیم (و به مجسمه هائى بى روح مبدل میسازیم ) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند یا به عقب برگردند.
68 - هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه میکنیم (و به ناتوانى کودکى باز میگردانیم ) آیا اندیشه نمى کنند؟
تفسیر:

روزى که زبان از کار میافتد و اعضاء گواهى میدهند!
آیات گذشته بخشى از سرزنشهاى خداوند و گفتگوهاى او را به مجرمان در قیامت بازگو کرد، آیات مورد بحث همین معنى را در بخش دیگرى ادامه مى دهد.
آرى در آن روز در حالى که آتش سوزان و شعلهور جهنم در برابر دیدگان مجرمان قرار گرفته به آن اشاره کرده خطاب به مجرمان مى گوید: ((این همان دوزخى است که به شما وعده داده میشد))! (هذه جهنم التى کنتم توعدون )
پیامبران الهى یکى بعد از دیگرى آمدند و شما را از چنین روز و چنین آتشى بر حذر داشتند، ولى شما همه را به شوخى و مسخره گرفتید.
((امروز در آن وارد شوید، و با آتش سوزان آن بسوزید که این جزاى کفرى است که داشتید)) (اصلوها الیوم بما کنتم تکفرون ) (1).
سپس به گواهان روز قیامت اشاره میکند، گواهانى که جزء پیکر خود انسانند و جائى براى انکار سخنان آنها نیست ، میفرماید: ((امروز بر دهان آنها مهر



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 431


مى نهیم ، و دستهاى آنها با ما سخن مى گوید و پاهاى آنها کارهائى را که انجام میدادند براى ما شهادت میدهند (الیوم نختم على افواهم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ).
آرى در آن روز دیگر اعضاى انسان تسلیم تمایلات او نیستند، آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده تسلیم پروردگار میشوند، و بر آستان مقدس او سر فرود مى آورند، و حقایق را با شهادت خود آشکار مى سازند، و چه دادگاه عجیبى است که گواه آن اعضاى پیکر خود بدن انسان است ، همان ابزارى است که گناه را با آن انجام داده !
شاید گواهى اعضا بخاطر آن باشد که این مجرمان هنگامى که به آنها گفته میشود کیفر شما در برابر اعمالى که انجام دادید دوزخ است به انکار برمیخیزند، به گمان اینکه دادگاه دنیاست ، و حقایق از طریق پشت هم اندازى قابل انکار است ، گواهى اعضا شروع میشود، و تعجب و وحشت سراسر وجود او را میگیرد و تمام راههاى فرار به روى او بسته میشود.
در اینکه کیفیت نطق اعضا چگونه است ؟ مفسران احتمالاتى دادهاند:
1 - خداوند در آن روز درک و شعور و قدرت سخن گفتن در یک یک اعضا مى آفریند، و آنها به راستى سخن مى گویند، و چه جاى تعجب ؟ همان کسى که این قدرت را در قطعه گوشتى به نام زبان یا مغز آدمى آفریده میتواند در سایر اعضا نیز بیافریند.
2 - آنها از درک و شعورى بهرهمند نمیشوند، ولى خداوند آنها را به سخن گفتن وا میدارد و در حقیقت اعضا محل ظهور سخن خواهند بود، و حقایق را به فرمان خدا آشکار میکنند.
3 - اعضاى بدن هر انسانى آثار اعمالى را که در تمام طول عمر انجام داده مسلما با خود خواهد داشت ، چرا که هیچ عملى در این جهان نابود نمیشود،



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 432


مسلما آثار آن روى یک یک اعضاى بدن ، و در فضاى محیط باقى میماند، آن روز که روز به روز و آشکار شدن است ، این آثار نیز بر دست و پا و سایر اعضا ظاهر میشود، و ظهور این آثار به منزله شهادت آنها است .
این تعبیر در سخنان روزمره و تعبیرات ادبا نیز فراوان است مثلا مى گویند: عینک تشهد بسهرک : ((چشمت گواه بیخوابى تو است ))! یا میگوئیم : الحیطان تبکى على صاحب الدار: ((دیوارها بر صاحب این خانه گریه میکنند))!
شاعر فارسى نیز مى گوید: ((رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون ))!
به هر حال گواهى اعضا در قیامت مسلم است ، اما اینکه هر عضوى خصوص کارى را که انجام داده است بازگو میکند، یا همه کارها را؟ بدون شک مناسب احتمال اول است ، لذا در آیات دیگر قرآن سخن از شهادت گوش و چشم و پوست بدن به میان آمده است .
چنانکه در آیه 20 سوره فصلت میخوانیم : حتى اذا ما جائوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون : ((تا آن زمان که در کنار آتش دوزخ قرار گیرند گوش و چشم و پوستهاى تن آنها گواهى میدهد به اعمالى که انجام مى دادند)).
و در آیه 24 سوره نور آمده است : یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون ((روزى که زبان و دست و پاهاى آنها گواهى میدهد به اعمالى که انجام مى داده اند)).
این نکته نیز قابل توجه است که در یک جا مى گوید: ((زبانهاى آنها گواهى مى دهد)) (مانند آیه سوره نور) و در آیات مورد بحث میفرماید: ما مهر بر زبانشان مى نهیم )).
ممکن است این تعبیر به خاطر آن باشد که نخست بر زبان آدمى مهر نهاده میشود و اعضاى او به سخن در مى آیند، هنگامى که او شهادت اعضا را میبیند



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 433


زبانش باز میشود و چون جاى انکار نیست زبان نیز اعتراف میکند.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از شهادت زبان تکلم معمولى نباشد بلکه تکلمى همچون تکلم سایر اعضا از درونش بر خیزد نه از برون !
(در مورد تعداد گواهان در آن دادگاه عظیم ، و چگونگى گواهى آنان به خواست خدا ذیل آیات 19 - 23 سوره فصلت مشروحتر از این سخن خواهیم گفت ).
آخرین سخن اینکه گواهى اعضا مربوط به کفار و مجرمان است ، و گرنه مؤ منان حسابشان روشن است ، لذا در حدیثى از امام باقر (علیهالسلام ) میخوانیم : لیست تشهد الجوارح على مؤ من ، انما تشهد على من حقت علیه کلمة العذاب ، فاما المؤ من فیعطى کتابه بیمینه ، قال الله عز و جل فمن اوتى کتابه بیمینه فاولئک یقرؤ ن کتابهم و لا یظلمون فتیلا:
((اعضاى پیکر انسان بر ضد مؤ من گواهى نمیدهد، بلکه گواهى بر ضد کسى میدهد که فرمان عذاب بر او مسلم شده ، و اما مؤ من نامه اعمالش ‍ را به دست راست او میدهند (و خودش آنرا میخواند) همانگونه که خداوند متعال فرموده : آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان داده شد (با سرفرازى و افتخار) نامه اعمال خود را میخوانند و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
در آیه بعد اشاره به یکى از عذابهائى میکند که ممکن است خداوند در همین دنیا این گروه مجرم را به آن مبتلا سازد، عذابى دردناک و وحشتزا، میفرماید: ((اگر بخواهیم چشمان آنها را محو میکنیم ))! (و لو نشاء لطمسنا على اعینهم ).



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 434


و در این حال وحشتى فوق العاده آنها را فرا میگیرد، میخواهند از راهى که معمولا از آن میرفتند بروند و بر یکدیگر پیشى گیرند، اما چگونه میتوانند ببینند؟! (فاستبقوا الصراط فانى یبصرون ).
آنها حتى از پیدا کردن راه خانه خود عاجز خواهند ماند، تا چه رسد به اینکه راه حق را پیدا کنند و در صراط مستقیم قدم بگذارند!
مجازات دردناک دیگر اینکه : ((اگر بخواهیم آنها را در جاى خود مسخ میکنیم (به مجسمههائى بى روح و فاقد حرکت یا اشکال حیوانى افلیج تبدیل مینمائیم ) به گونهاى که نتوانند راه خود را ادامه دهند و یا به عقب باز گردند))
(و لو نشاء لمسخناهم على مکانتهم فما استطاعوا مضیا و لا یرجعون ). جمله ((فاستبقوا الصراط)) ممکن است به معنى پیشى گرفتن از یکدیگر در پیدا کردن راهى که معمولا از آن میرفتند بوده باشد، و یا به معنى منحرف شدن از راه و پیدا نکردن آن ، چرا که بعضى از ارباب لغت گفتهاند جمله فاستبقوا الصراط به معنى ((جاوزوه و ترکوه حتى ضلوا)) است یعنى از راه گذشتند و آن را ترک نمودند تا گمراه شدند.
به هر حال طبق این تفسیر که غالب مفسران اسلامى آن را پذیرفتهاند دو آیه فوق مربوط به عذابهاى دنیاست ، و تهدید کفار و مجرمان به اینکه خدا میتواند آنها را در همین جهان به چنین سرنوشتهاى دردناکى مبتلا سازد، ولى به خاطر لطف و رحمتش چنین نکرده است ، شاید این لجوجان بیدار شوند و به راه حق باز گردند.



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 435


ولى احتمال دیگرى نیز وجود دارد، و آن اینکه این آیات ناظر به مجازاتهاى الهى در روز قیامت است نه دنیا، در حقیقت به دنبال آیه قبل که میگفت ما در آن روز مهر بر دهانشان میگذاریم در این آیات به دو مجازات دیگر اشاره میکند که اگر خدا بخواهد در باره آنها اجرا خواهد نمود:
نخست اینکه چشمان آنها را نابینا کند تا نتوانند ((صراط)) یعنى طریق بهشت را بیابند، و دیگر اینکه این افراد را که در دنیا فاقد حرکت در طریق سعادت بودند در آن روز به صورت مجسمههاى بیروحى در آورد که در عرصه محشر حیران بمانند، نه راهى به سوى پیش و نه راهى به سوى عقب داشته باشند، البته تناسب آیات تاییدى است براى این تفسیر که گفتیم ، هر چند اکثر مفسران تفسیر قبل را پذیرفته اند
در آخرین آیه مورد بحث به وضع انسان در پایان عمر از نظر ضعف و ناتوانى عقل و جسم اشاره میکند تا هم هشدارى باشد به آنها که براى انتخاب راه هدایت امروز و فردا میکنند، و هم پاسخى باشد به کسانى که تقصیرات خود را به گردن کمى عمر مى افکنند، و هم دلیلى باشد بر قدرت خداوند که او همانگونه که میتواند یک انسان نیرومند را به ضعف و ناتوانى یک نوزاد باز گرداند، قادر است بر مساله معاد، و همچنین نابینا ساختن مجرمان و از حرکت باز داشتن آنها.
میفرماید: ((هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه میکنیم ، آیا اندیشه نمیکنند))؟ (و من نعمره ننکسه فى الخلق ا فلا یعقلون ).
توضیح اینکه ((ننکسه )) از ماده ((تنکیس )) به معنى واژگون ساختن



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 436


چیزى است به گونهاى که سر به جاى پا و پا به جاى سر قرار گیرد، و در اینجا کنایه از بازگشت کامل انسان به حالات طفولیت است .
چه اینکه آدمى از آغاز خلقت ضعیف است و تدریجا رو به رشد و تکامل میرود، در دوران جنینى هر روز شاهد خلقت تازه و رشد جدیدى است ، بعد از تولد نیز مسیر تکاملى خود را در جسم و روح به سرعت ادامه میدهد، و قوا و استعدادهاى خدا داد که در درون وجودش ‍ نهفته شده یکى بعد از دیگرى شکوفا میشود، دوران جوانى ، و بعد از آن پختگى فرا میرسد، و انسان در اوج قله تکامل جسمى و روحى قرار میگیرد، در اینجا گاه روح و جسم مسیر خود را از هم جدا میکنند، روح همچنان به تکامل خویش ادامه میدهد، در حالى که عقبگرد جسم شروع میشود، ولى سرانجام عقل نیز سیر نزولى خود را شروع میکند، و تدریجا و گاه به سرعت به مراحل کودکى باز میگردد، حرکات حرکات کودکانه و تفکر و حتى بهانه جوئیها همچون کودکان میشود، و ضعف جسمانى نیز با آن هماهنگ میگردد، با این تفاوت که این حرکات و روحیات از کودکان شیرین و جذاب است و نویدى است بر شکوفائى امیدبخش و مسرت آفرین آینده ، و به همین دلیل کاملا قابل تحمل است ، ولى از پیران زننده و نازیبا و گاه تنفر آور و یا ترحمانگیز است .
به راستى روزهائى فرا میرسد بسیار دردناک که عمق ناراحتى آن را به زحمت میتوان تصور کرد.
قرآن مجید در آیه 5 سوره حج نیز به همین معنى اشاره کرده ، مى گوید: و منکم من یرد الى ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا: ((بعضى از شما آنقدر عمر میکنند که به بدترین مرحله زندگى و پیرى میرسند، آنچنان که چیزى از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت )) (حتى نزدیکترین افراد خانواده خود را نخواهند شناخت !).
لذا در بعضى از روایات افراد هفتاد ساله به عنوان اسیر الله فى الارض



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 437


(اسیران خدا در زمین ) ذکر شده اند.
به هر حال جمله ((افلا یعقلون )) هشدار عجیبى در این زمینه میدهد، و به انسانها مى گوید: اگر این قدرت و توانائى که دارید عاریتى نبود به این آسانى از شما گرفته نمیشد، بدانید دست قدرت دیگرى بالاى سر شماست که بر هر چیز تواناست .
تا به آن مرحله نرسیده اید خود را دریابید، و پیش از آنکه نشاط و زیبائى به پژمردگى مبدل گردد از این چمن گلها بچینید، و توشه راه طولانى آخرت را از این جهان برگیرید، که در فصل ناتوانى و پیرى و درماندگى هیچکارى از شما ساخته نیست !
و لذا یکى از پنج چیزى را که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به ابو ذر توصیه فرمود همین بود که دوران جوانى را قبل از پیرى غنیمت بشمار:
اغتنم خمسا قبل خمس : شبابک قبل هرمک ، صحتک قبل سقمک ، و غناک قبل فقرک ، و فراغک قبل شغلک و حیاتک قبل موتک : ((پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بشمر، جوانیت را قبل از پیرى ، و سلامتت را قبل از بیمارى ، و بى نیازیت را قبل از فقر، و زندگیت قبل از مرگ ، و فراغت خاطر را قبل از گرفتارى .
یا به گفته شاعر:
چنین گفت روزى به پیرى جوانى

که چون است با پیریت زندگانى ؟

بگفتا در این نامه حرفى است مبهم

که معنیش جز وقت پیرى ندانى !

تو به کز توانائى خویش گوئى

چه مى پرسى از دوره ناتوانى

متاعى که من رایگان دادم از کف

تو گر مى توانى مده رایگانى !




--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 438


آیه 69 - 70
آیه و ترجمه
وَ مَا عَلَّمْنَهُ الشعْرَ وَ مَا یَنبَغِى لَهُ إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ وَ قُرْءَانٌ مُّبِینٌ(69)
لِّیُنذِرَ مَن کانَ حَیًّا وَ یحِقَّ الْقَوْلُ عَلى الْکَفِرِینَ(70)
ترجمه :

69 - ما هرگز شعر به او نیاموختیم ، و شایسته او نیست ، این (کتاب آسمانى ) تنها ذکر و قرآن مبین است .
70 - هدف این است که افرادى را که زنده اند انذار کند و بر کافران اتمام حجت شود و فرمان عذاب بر آنها مسلم گردد.
تفسیر:

او شاعر نیست ، او انذار کننده زندگان است !
گفتیم در این سوره بحثهاى زنده و جامعى پیرامون اصول اعتقادى توحید، معاد، نبوت مطرح شده ، و در مقطعهاى متفاوتى سخن را از یکى به دیگرى منتقل مى سازد.
در آیات گذشته بحثهاى مختلفى پیرامون توحید و معاد مطرح بود، در دو آیه فوق به بحث نبوت باز مى گردد، و یکى از رائجترین اتهاماتى را که براى پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) مطرح مى کردند عنوان کرده پاسخ دندانشکن و آموزنده به آن میدهد، و آن اتهام شعر و شاعرى است ، مى گوید: ما به او تعلیم شعر ندادیم و شایسته او نیست که شاعر باشد (و ما علمناه الشعر و ما ینبغى له ).
چرا پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به چنین موضوعى متهم میکردند در حالى که او هرگز شعر نسروده بود؟ این بخاطر آن بود که جاذبه و نفوذ قرآن در دلها براى همه



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 439


کس محسوس بود، و زیبائیهاى لفظ و معنا و فصاحت و بلاغت آن قابل انکار نبود، حتى خود مشرکان چنان مجذوب آهنگ و بیان قرآن مى شدند که گاه شبانه بطور مخفیانه به نزدیکى منزلگاه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى آمدند تا زمزمه تلاوت او را در دل شب بشنوند.
چه بسیار کسانى که با شنیدن چند آیه از قرآن شیفته و دلباخته آن شدند، و در همان مجلس اسلام را پذیرفتند و به آغوش قرآن پناه بردند.
اینجا بود که براى توجیه این پدیده بزرگ ، و اغفال مردم از این وحى آسمانى ، زمزمه شعر و شاعرى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را در همه جا سر دادند، که این خود اعترافى بود ضمنى به نفوذ فوق العاده قرآن !
اما چرا شایسته پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیست که شاعر باشد بخاطر اینکه خط وحى از خط شعر کاملا جدا است ، زیرا:
1 - معمولا سرچشمه شعر تخیل و پندار است ، شاعر بیشتر بر بال و پر خیال سوار میشود و پرواز مى کند، در حالى که وحى از مبدء هستى سرچشمه میگیرد و بر محور واقعیتها مى گردد.
2 - شعر از عواطف متغیر انسانى مى جوشد، و دائما در حال دگرگونى است ، در حالى که وحى بیانگر حقایق ثابت آسمانى مى باشد.
3 - لطف شعر در بسیارى از مواد در اغراقگوئیها و مبالغه هاى آن است ، تا آنجا که گفته اند: احسن الشعر اکذبه !: بهترین شعر دروغ آمیزترین آن است در حالى که در وحى جز صداقت چیزى نیست .
4 - شاعر در بسیارى از موارد بخاطر زیبائیهاى لفظ ناچار است خود را تسلیم الفاظ کند و دنباله رو آن باشد، و چه بسا حقائقى که در این میان پایمال گردد.
5 - سرانجام به تعبیر زیباى یکى از مفسران ((شعر)) مجموعه شوقهائى



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 440


است که از زمین به آسمان پرواز میکند، اما وحى مجموعه حقائقى است که از آسمان به زمین نازل میگردد، و این دو خط کاملا متفاوت است !
باز در اینجا لازم است براى شاعرانى که در خط اهداف مقدسى گام بر میدارند و از عوارض نامطلوب شعر خود را بر کنار مى سازند حساب جداگانه اى باز کنیم ، و ارزش مقام و هنر آنها را فراموش نکنیم ، ولى به هر حال طبیعت غالب شعر آن است که گفته شد.
به همین دلیل قرآن مجید در آخر سوره شعراء مى گوید: و الشعراء یتبعهم الغاوون : ((شعراء کسانى هستند که گمراهان از آنها پیروى مى کنند))!
سپس در یک عبارت کوتاه و پر معنى به ذکر دلیل آن پرداخته چنین مى گوید: الم تر انهم فى کل واد یهیمون و انهم یقولون ما لا یفعلون : ((آیا ندیدى که آنها در هر وادى سرگردانند (همواره غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویش هستند، تسلیم امواج هیجانات و جهشهاى خیالند) و علاوه نمى بینى که سخنانى مى گویند که عمل نمیکنند (سوره شعراء آیه 224 - 226).
البته در پایان همان آیات نیز شاعران با ایمان و صالح را که هنرشان در مسیر اهدافشان است استثناء میکند و به آنها ارج مى نهد و حسابشان را از دیگران جدا مى سازد.
ولى به هر حال پیامبر نمى تواند شاعر باشد، و هنگامى که مى گوید: خدا به او تعلیم شعر نداده ، مفهومش این است که از شعر بر کنار است ، چرا که همه تعلیمات به ذات پاک خدا بر مى گردد.
جالب اینکه در تواریخ و روایات کرارا نقل شده که هر وقت پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى خواست به شعرى تمثل جوید، و آنرا شاهد سخن قرار دهد، آنرا در هم مى شکست تا بهانهاى به دست دشمن نیفتد، چنانکه روزى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) میخواست این شعر معروف عرب را بخواند:



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 441


ستبدى لک الایام ما کنت جاهلا

و یاتیک بالاخبار من لم تزود

((به زودى ایام حقایقى را براى تو آشکار مى کند که از آن آگاه نبودى - و اخبارى را کسانى براى تو مى آورند که زاد و توشه اى براى آنها تهیه ندیده اى )).
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به هنگامى که مى خواست شعر فوق را بخواند فرمود ((یاتیک من لم تزود بالاخبار)) و جمله را پس و پیش فرمود.
قرآن در برابر نفى شعر از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) اضافه میکند: این آیات چیزى جز وسیله بیدارى و قرآن آشکار نیست (ان هو الا ذکر و قرآن مبین ).
((هدف از آن این است که افرادى را که زنده اند انذار کند، و بر کافران اتمام حجت شود تا فرمان عذاب بر آنها مسلم گردد)) (لینذر من کان حیا و یحق القول على الکافرین ).
آرى این آیات ((ذکر)) است و مایه یاد آورى و وسیله بیدارى ، این آیات ((قرآن مبین )) است که حق را بدون هیچگونه پرده پوشى با قاطعیت و صراحت بیان میکند، و به همین دلیل عامل بیدارى و حیات و زندگى است .
بار دیگر در اینجا میبینیم که قرآن ایمان را به عنوان ((حیات )) و مومنان را ((زندگان )) و افراد بى ایمان را ((مردگان )) تلقى کرده ، در یک سو عنوان حى و در سوى مقابل عنوان کافرین قرار گرفته ، این همان حیات و مرگ معنوى است که از مرگ و حیات ظاهرى به مراتب فراتر مى رود، و آثار آن گسترده تر و وسیعتر است اگر حیات و زندگى به معنى نفس کشیدن و غذا خوردن و راه رفتن باشد، این چیزى است که همه حیوانات در آن شریکند، این حیات



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 442


انسانى نیست ، حیات انسانى شکوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملکات برجسته در روح انسان و تقوى و ایثار و فداکارى و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است ، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست .
به هر حال انسانها در برابر دعوت قرآن به دو گروه تقسیم مى شوند: گروهى زنده و بیدارند که دعوت آن را لبیک مى گویند، و به انذارهایش ‍ توجه میکنند، گروهى دیگر کفار دل مرده اى هستند که هرگز در برابر آن واکنش مثبتى نشان نمیدهند، ولى این انذار مایه اتمام حجت بر آنها و تحقق یافتن فرمان عذاب بر آنان است .
نکته :

((حیات )) و ((مرگ )) دلها!
انسان داراى چند نوع حیات و مرگ است :
نخست حیات و مرگ نباتى که مظهر همان نمو و رشد و تغذیه و تولید مثل است و از این نظر با تمام گیاهان همگام مى باشد.
دیگر حیات و مرگ حیوانى است که نشانه بارز آن احساس و حرکت است ، و در این دو ویژگى نیز با تمام حیوانات همراه است .
اما نوع سومى از حیات است که مخصوص انسانهاست و آنها را از گیاهان و حیوانات دیگر جدا میکند، و آن حیات انسانى و روحانى است ، این همان چیزى است که در روایات اسلامى از آن به عنوان ((حیات القلوب )) تعبیر شده است که منظور از ((قلب )) در اینجا همان ((روح و عقل و عواطف )) انسان است .
در سخنان امیر مؤ منان على (علیهالسلام ) در خطبه ها و کلمات قصار نهج البلاغه روى این مساله بسیار تکیه شده است ، در خطبه اى درباره قرآن مى گوید: تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب در باره قرآن بیندیشید که بهار حیات بخش



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 443


دلها در آنست .
و در جاى دیگر درباره حکمت و دانش مى فرماید هى حیاة للقلب المیت : ((حکمت مایه حیات دلهاى مرده است )).
گاه بیمارى قلب را در برابر بیمارى بدن قرار داده ، مى فرماید: و اشد من مرض البدن مرض القلب : ((بدتر از بیمارى تن بیمارى دل است )).
و زمانى مى گوید: ((هر کس روح ورع در او کم شود قلبش مى میرد)): و من قل ورعه مات قلبه و تعبیرات فراوان دیگرى از این قبیل .
از سوى دیگر قرآن مجید براى انسان نوع خاصى از بینائى و شنوائى و درک و شعور غیر از بینائى و شنوائى و شعور ظاهر قائل شده چنانکه در باره کافران مى فرماید: صم بکم عمى فهم لا یعقلون : آنها کران و لالان و کورانند و به همین دلیل چیزى نمى فهمند! (بقره - 171).
در جاى دیگر منافقان را بیماردلانى مى نامد که خداوند بر بیمارى آنها مى افزاید فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا (بقره - 10).
و کسانى را که ترس از خدا در وجودشان نیست سنگدلانى معرفى کرده که قلبشان از سنگ خارا نیز سختتر است : ((ثم قست قلوبکم فهى کالحجارة او اشد قسوة )) (بقره - 74).
و در باره گروهى از کافران تعبیرى دارد که ضمن آن آنها را به عنوان نا پاکدلان معرفى میکند، مى گوید: ((اولئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم )): ((آنها کسانى هستند که خدا نمى خواهد دلهاى آنها را پاک



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 444


سازد)) (مائده - 41).
در جاى دیگر مى گوید: ((دعوت تو را تنها زندگانى که گوش شنوا دارند اجابت مى کنند نه مردگان ))!: انما یستجیب الذین یسمعون و الموتى یبعثهم الله ثم الیه یرجعون : ((تنها کسانى که گوش شنوا دارند اجابت دعوت تو را مى کنند اما مردگان را خدا در قیامت برمى انگیزد سپس به سوى او باز مى گردند)) (انعام - 36).
از مجموع این تعبیرات و تعبیرات فراوان دیگرى که مشابه آن است به خوبى روشن مى شود که قرآن محور حیات و مرگ را همان محور انسانى و عقلانى مى شمرد، چرا که تمام ارزش انسان نیز در همین قسمت نهفته شده است .
در حقیقت حیات و زندگى و درک و دید و شنود و مانند آنها، در این بخش از وجود انسان خلاصه مى شود، گرچه بعضى از مفسران این تعبیرات را مجاز دانسته اند ولى آنها در اینجا با روح قرآن هماهنگ نشده اند چرا که از نظر قرآن حقیقت همین است ، و زندگى و مرگ حیوانى مجازى بیش نیست !
عوامل مرگ و حیات روحانى بسیار زیاد است ولى قدر مسلم این است که ((نفاق )) و ((کبر)) و ((غرور)) و ((عصبیت )) و ((جهل )) و گناهان بزرگ ، ((قلب )) را مى میراند، چنانکه در مناجات تائبین از مناجاتهاى پانزدهگانه امام زین العابدین على بن الحسین (علیهماالسلام ) مى خوانیم و امات قلبى عظیم جنایتى : ((جنایت بزرگ من قلب مرا میرانده است )).
آیات مورد بحث نیز تاکیدى است بر این حقیقت .
آیا کسانى که تنها از زندگى به این قانع شده اند که در عالم بیخبرى و دائما عیش و نوش بسر برند، نه ناله مظلومى را بشنوند، نه نداى منادیان حق را لبیک گویند، نه از ظلم ظالم ناراحت شوند، و نه از محرومیت مظلومان



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 445


تکانى بخورند، تنها به خویشتن بیندیشند، و از غیر خود و حتى از خویشتن خویش بیگانه باشند، زنده اند؟!
آیا این زندگى است که محصول آن فقط صرف مقدارى غذا و پاره کردن تعدادى لباس و خوابیدنها و بیدار شدنهاى تکرارى باشد؟
اگر زندگى این است چه تفاوتى میان حیوان و جهان آدمیت است ؟
پس باید پذیرفت که در ماوراى این ظاهر زندگى ، مغز و حقیقتى است که قرآن روى آن تکیه میکند و از آن سخن مى گوید.
جالب اینکه مردگانى که مرگشان داراى آثار حیات انسانى است از نظر قرآن زندگانند اما زنده هائى که هیچیک از آثار حیات انسانى در آنها دیده نمى شود در منطق قرآن مرده اند مرگى جانکاه و رقت بار.







اعظم بدری - سازمان مرکزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ق.ظ

آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را پرستش نکنید که او برای شما دشمن آشکاری است و اینکه مرا پرستش کنید که راه مستقیم این است . آری به دلیل عقلانی انسان نباید از کسی اطاعت کند که از روز نخست دشمنی او آشکار بود زیرا قسم خورده بود که فرزندان آدم را گمراه سازد . و خداوند بارها از زبان پیامبرانش این اخطار را به انسان داده بود که از شیطان اطاعت نکنید که او شما را از راه حق باز می دارد و او دشمن شما است . خداوند از انسان پیمان گرفته که از شیطان اطاعت نکنید . خداوند در فطرت انسانها نه تنها عبادت بلکه اطاعت را منحصراْ از خویش نهاده و اطاعت و بندگی مختص ذات الهی است . و هر کس از او اطاعت کند و تنها او را بندگی کند همانا رستگار خواهد شد و این بشارتی است که خداوند بارها در کتاب خویش به بندگان داده است .

الهام محمدی-سازمان مرکزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:31 ب.ظ

(ای فرزندان آدم آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست ؟ و مرابپرستید که راه راست این است؟)
مراد از عبادت کردن شیطان اطاعت از اوست در وسوسه هایی که می کند و آیا کسی را عبادت می کنید که جماعتهای بسیاری را گمراه کرد.آیا نمی خواهید تعقل کنید؟
و اما آن عهدی که خدای تعالی با بنی آدم کرد که شیطان را عبادت و پرستش نکنند همان عهدی است که به زبان انبیا و رسولان خود به بشر ابلاغ فرمود .

رقیه حسین زاده چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ب.ظ

عهدی که ما با خداوند بستیم باعث تفکیک انسان های خوب وبد از یکدیگر شده است
مابا خداوند عهد بسته ایم که از شیطان پیروی نکنیم.

مسعود رمضان زاده-۸۴۲۲۲۳۰۱۱۵ چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ب.ظ


ترجمه:
- آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
- و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟

تفسیر:
نخست اینکه در آن روز با خطابى تحقیر آمیز مخاطب میشوند و به آنها گفته میشود: جدا شوید امروز اى گنهکاران ))! (و امتازوا الیوم ایها المجرمون ).
شما بودید که در دنیا خود را در صفوف مؤ منان جا زده بودید و گاه به رنگ آنها در مى آمدید، و از حیثیت و اعتبارشان استفاده میکردید، امروز صفوف خود را از آنها جدا سازید، و در چهره اصلى خود ظاهر شوید!
این در حقیقت تحقق همان وعده الهى است که در آیه 28 سوره ص ‍ مى گوید: ((ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کالفجار)):
آیا کسانى را که ایمان آورده ، و عمل صالح انجام دادهاند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم ؟ یا پرهیزگاران را همطراز بدکاران ؟!
به هر حال ظاهر آیه مورد بحث همان جداسازى صفوف مجرمان از مؤ منان است ، هر چند مفسران احتمالات متعدد دیگرى نیز دادهاند، از جمله :
جدا شدن صفوف مجرمان از یکدیگر و هر گروهى از آنان در یک رده قرار گرفتن .
یا جدائى آنها از شفیعان و معبودانشان .
و یا جدائى فرد فرد آنها از یکدیگر، به گونهاى که علاوه بر درد و رنج عظیم دوزخ ، درد و رنج جدائى و فراق از هر کس و هر چیز بر آنها سایه سنگین و شوم افکند.
اما شمول خطاب نسبت به همه آنان ، و محتواى جمله و امتازوا معنى اول را که گفتیم تقویت میکند.
آیه بعد به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روز



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 424


قیامت اشاره کرده ، چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 425


از سوى سوم با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار، نیز این پیمان از انسان گرفته شده است ، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشتساز امضا شده است .
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت در جمله ((لا تعبدوا الشیطان )) به معنى اطاعت است ، زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى آید، بلکه یکى از اشکال آن همان اطاعت کردن است ، چنانکه در آیه 47 سوره مؤ منین میخوانیم که فرعون و اطرافیانش بعد از مبعوث شدن موسى (علیهالسلام ) و هارون (علیهالسلام ) گفتند: (ا نؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون ).
((آیا ما به دو انسانى که همانند ما هستند ایمان بیاوریم ، در حالى که قوم آنها عبادت و اطاعت ما مى کردند))؟!
و در آیه 31 سوره توبه میخوانیم : خداوند در باره یهود و نصارى میفرماید: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا)): آنها دانشمندان و راهبان خود را معبودانى در برابر خدا قرار دادند، همچنین مسیح فرزند مریم را، در حالى که جز به عبادت خداوند یگانه که هیچ معبودى جز او نیست دستور نداشتند)).
جالب اینکه در روایتى از امام باقر و امام صادق (علیهالسلام ) که در ذیل این آیه آمده چنین میخوانیم : اما و الله ما دعوهم الى عبادة انفسهم ، و لو دعوهم ما اجابوهم و لکن احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون !: به خدا سوگند آنها (دانشمندان و راهبان ) یهود و نصارى را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت میکردند هرگز یهود و نصارى دعوتشان را اجابت نمینمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند (و آنها



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 426


پذیرا شدند) و به این ترتیب بدون توجه آنان را پرستش کردند.
نظیر همین معنى با تفاوت مختصرى در روایات دیگر نیز وارد شده است : از جمله در روایتى از امام صادق (علیهالسلام ) میخوانیم : من اطاع رجلا فى معصیة فقد عبده : کسى که انسانى را در معصیت پروردگار اطاعت کند او را پرستش کرده !
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیهالسلام ) آمده است : من اصغى الى ناطق فقد عبده ، فان کان الناطق یؤ دى عن الله فقد عبد الله ، و ان کان الناطق یؤ دى عن الشیطان فقد عبد الشیطان : کسى که به سخنگوئى گوش فرا دهد (و سخنش را بپذیرد) او را پرستش کرده ! اگر ناطق حکم خدا را مى گوید: پرستش خدا کرده ، و اگر از سوى شیطان سخن مى گوید پرستش شیطان کرده است !
در آیه بعد براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است میفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است (و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ).
از یکسو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته ، کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر میدهد؟
و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار میدهد که صراط مستقیم همین است و این در حقیقت بهترین محرک انسانها است ، چرا که فى المثل هر کس در وسط بیابان خشک و سوزانى گرفتار شود و جان خود



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 427


و همسر و فرزند و اموالش را در خطر دزدان و گرگان ببیند، مهمترین چیزى که به آن میاندیشد پیدا کردن راه مستقیم به سوى مقصد است ، راهى که سریعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند.
ضمنا از این تعبیر استفاده میشود که این جهان سراى اقامت نیست ، چرا که راه را به کسى ارائه میدهند که از گذرگاهى عبور میکند و مقصدى در پیش دارد.
باز براى شناسائى هر چه بیشتر این دشمن قدیمى خطرناک میافزاید: ((او افراد زیادى از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید؟! (و لقد اضل منکم جبلا کثیرا فلم تکونوا تعقلون ).
آیا نمى بینید چه بدبختیهائى شیطان بر سر پیروان خود آورده ؟ آیا تاریخ پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناکى گرفتار شدند؟ ویرانههاى شهرهاى بلا دیده آنها در برابر چشم شماست ، و عاقبت غمانگیز آنها براى هر کس کمترین تعقل و اندیشهاى داشته باشد روشن است .
پس چرا دشمنى را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدى نمیگیرید؟ باز با او طرح دوستى میریزید، و حتى او را رهبر و ولى و راهنماى خویش انتخاب مى کنید.
((جبل )) (به کسر ج و ب و تشدید لام ) چنانکه راغب در مفردات گوید به معنى جماعت و گروه است که از نظر عظمت تشبیه به ((جبل )) (بر وزن عمل ) به معنى کوه شده است ، و تعبیر ((کثیرا)) براى تاکید بیشتر در مورد پیروان شیطان است که در هر جامعهاى قشر عظیمى را تشکیل میدهند.
بعضى عدد ((جبل )) را ده هزار نفر یا بیشتر نوشتهاند، و براى کمتر از آن



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 428


این تعبیر را مناسب ندانسته اند ولى بعضى این اعداد را لازم نمى دانند.
به هر حال عقل سلیم ایجاب میکند که انسان از چنین دشمن خطرناکى که به هیچ انسانى رحم نمیکند و قربانیانش در هر گوشه و کنارى بر خاک هلاکت افتادهاند سخت بر حذر باشد، و آنى به خود اجازه غفلت ندهد چنانکه امیر مؤ منان على (علیهالسلام ) آن پیشواى آگاه و بیدار در یکى از خطبههایش براى توجه به این حقیقت ، مردم را مخاطب ساخته مى گوید:
فاحذروا عباد الله ! عدو الله ، ان یعدیکم بدائم ، و ان یستفزکم بندائه ، و ان یجلب علیکم بخیله و رجله ، فلعمرى لقد فوق لکم سهم الوعید، و اغرق الیکم بالنزع الشدید، و رماکم من مکان قریب ، فقال رب بما اغویتنى لازینن لهم فى الارض و لاغوینهم اجمعین :
((اى بندگان خدا! از این دشمن خدا بر حذر باشید، مبادا شما را به بیمارى خویش (کبر و غرور) مبتلا سازد، و با نداى خود شما را به حرکت در آورد، و به وسیله لشکریان سواره و پیادهاش شما را جلب کند، به جان خودم سوگند او تیرى خطرناک براى شکار کردن شما به چله کمان گذاشته ، و آن را با قدرت و شدت تا سرحد توانائى کشیده ، و از نزدیکترین مکان شما را هدف قرار داده !، هم او گفته است : پروردگارا به سبب آنکه مرا اغوا کردهاى زرق و برق زندگى را در چشم آنها جلوه میدهم ، و همه آنها را اغوا خواهم کرد (در حالى که خداوند سبب گمراهیش نبود بلکه هواى نفسش او را گمراه ساخته ).
و راستى عجیب است که چنین دشمنى را به دوستى برگزینیم ، و به گفته شاعر:

زهره زاغیان ۰ سازمان مرکزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:24 ب.ظ

۶۰ - آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
61 - و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
قیامت اشاره کرده ، چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).

علی رحمانی نسب چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ب.ظ

60 - آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
61 - و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟

قدسی قائم مقامی سازمان مرکزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:43 ب.ظ

نخست اینکه در آن روز با خطابى تحقیر آمیز مخاطب میشوند و به آنها گفته میشود: جدا شوید امروز اى گنهکاران ))! (و امتازوا الیوم ایها المجرمون ).
شما بودید که در دنیا خود را در صفوف مؤ منان جا زده بودید و گاه به رنگ آنها در مى آمدید، و از حیثیت و اعتبارشان استفاده میکردید، امروز صفوف خود را از آنها جدا سازید، و در چهره اصلى خود ظاهر شوید!
این در حقیقت تحقق همان وعده الهى است که در آیه 28 سوره ص ‍ مى گوید: ((ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کالفجار)):
آیا کسانى را که ایمان آورده ، و عمل صالح انجام دادهاند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم ؟ یا پرهیزگاران را همطراز بدکاران ؟!
به هر حال ظاهر آیه مورد بحث همان جداسازى صفوف مجرمان از مؤ منان است ، هر چند مفسران احتمالات متعدد دیگرى نیز دادهاند، از جمله :
جدا شدن صفوف مجرمان از یکدیگر و هر گروهى از آنان در یک رده قرار گرفتن .
یا جدائى آنها از شفیعان و معبودانشان .
و یا جدائى فرد فرد آنها از یکدیگر، به گونهاى که علاوه بر درد و رنج عظیم دوزخ ، درد و رنج جدائى و فراق از هر کس و هر چیز بر آنها سایه سنگین و شوم افکند.
اما شمول خطاب نسبت به همه آنان ، و محتواى جمله و امتازوا معنى اول را که گفتیم تقویت میکند.
آیه بعد به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روز


نخست اینکه در آن روز با خطابى تحقیر آمیز مخاطب میشوند و به آنها گفته میشود: جدا شوید امروز اى گنهکاران ))! (و امتازوا الیوم ایها المجرمون ).
شما بودید که در دنیا خود را در صفوف مؤ منان جا زده بودید و گاه به رنگ آنها در مى آمدید، و از حیثیت و اعتبارشان استفاده میکردید، امروز صفوف خود را از آنها جدا سازید، و در چهره اصلى خود ظاهر شوید!
این در حقیقت تحقق همان وعده الهى است که در آیه 28 سوره ص ‍ مى گوید: ((ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کالفجار)):
آیا کسانى را که ایمان آورده ، و عمل صالح انجام دادهاند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم ؟ یا پرهیزگاران را همطراز بدکاران ؟!
به هر حال ظاهر آیه مورد بحث همان جداسازى صفوف مجرمان از مؤ منان است ، هر چند مفسران احتمالات متعدد دیگرى نیز دادهاند، از جمله :
جدا شدن صفوف مجرمان از یکدیگر و هر گروهى از آنان در یک رده قرار گرفتن .
یا جدائى آنها از شفیعان و معبودانشان .
و یا جدائى فرد فرد آنها از یکدیگر، به گونهاى که علاوه بر درد و رنج عظیم دوزخ ، درد و رنج جدائى و فراق از هر کس و هر چیز بر آنها سایه سنگین و شوم افکند.
اما شمول خطاب نسبت به همه آنان ، و محتواى جمله و امتازوا معنى اول را که گفتیم تقویت میکند.
آیه بعد به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روز



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 424

--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 424

فاطمه ضیائی منش چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ب.ظ

- آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند

سمیه توانا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 ب.ظ

- آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
- و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
دراین ایه به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روزقیامت اشاره کرده ، چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است

نزهت مهاجرنسب چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:17 ب.ظ

ای فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وی دشمن آشکار شماست ؟
و اینکه مرا بپرستید . این است راه راست !

چه عهدها کرده ایم و بدان وفا نکردیم ؟ چه ظلمها در حق خود و دیگران روا داشته ایم . چه بندهایی بر دست و پای خود بسته ایم تا شیطان از ما راضی شود . آه خداوندا آیا این ماییم که به دام شیطان گرفتار می شویم یا این شیطان است که ما را موردی مناسب می داند ؟

اشرف کارآمد سازمان مرکزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:26 ب.ظ

اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند!

محمد حسین عدالت - مرکز کارآفرینی پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:48 ق.ظ

ترجمه: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است؟

این آیه اتمام حجتی است با فرزندان آدم.
از ظاهر این آیه چنان برمی آید که این جمله را خداوند متعال در روز قیامت خطاب به بندگانی که در دنیا از وسوسه های شیطانی پیروی کرده اند می فرماید.
در روز قیامت دستوری صادر می شود تا گناهکاران از مومنان جدا شوند. این دستور با اعتراض شدید گناهکاران مواجه می شود که خداوند با این آیه حجت را تمام می کند که قبلا (در دنیا) به شما گفته بودم که این شیطان قرار است شما را وسوسه کند و به خلاف بکشاند! مواظب باشید! او دشمن شماست! مار خوش خط و خالی است که با ظاهری زیبا و شیرین ظاهر می شود تا شما را بفریبد و به ظلمت و طاغوت ببرد! مگر اینها را نمی دانستید که از او (شیطان) پیروی کردید؟

سیده منصوره هاشمیان- دانشکده مهندس شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:44 ق.ظ

60 - آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
61 - و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
قیامت اشاره کرده ، چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .


مصطفی نوایی ـدانشکده علوم اداری وا شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:45 ق.ظ

«60» أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِى ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ «61» وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ‏
اى فرزندان آدم! مگر به شما سفارش نکردم که شیطان را اطاعت نکنید که همانا او براى شما دشمنى آشکار است. و تنها مرا بپرستید، که راه مستقیم همین است.کلمه «عهد» هرگاه با حرف «الى» بیاید، به معناى توصیه و سفارش است.
تنها عدّه‏اى از مؤمنان به عهد الهى خود عمل کرده‏اند. «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه» (79)
«جِبّلاً کثیراً» به جمعیّت زیادى گفته مى‏شود که همچون کوه عظمت داشته باشد. (80)
مراد از عبادت شیطان، اطاعت شیطان است، چنانکه در حدیث مى‏خوانیم: «مَن اطاع رجلاً فى معصیة فقد عَبَده» هر کس د (81) ر گناه از کسى اطاعت کند، بندگى او را کرده است.
پیام‏ها:
1- قیامت، روز فیصله و جدایى مجرمان از دیگران است. «وامتازوا الیوم»
2- قیامت، روز توبیخ مجرمان است. «ألم اعهد الیکم»
3- کیفر الهى پس از اتمام حجّت است. «ألم اعهد»
4- انسان، از دو حال خارج نیست، یا بنده خداست یا بنده شیطان. «لا تعبدوا الشیطان... اعبدونى»

5 - دشمن بودن شیطان آشکار است. «عدوّ مبین» (فکرى که سنگ و چوب را به جاى خدا براى انسان جلوه مى‏دهد در انحراف آن هیچ‏گونه ابهامى نیست)
6- راه مستقیم که هر شبانه روز در نماز از خدا مى‏خواهیم، «اهدنا الصراط المستقیم» همان اطاعت و عبادت اوست. «اُعبدونى هذا صراط مستقیم»
7- مهم‏ترین فلسفه عبادت خداوند، انتخاب راه درست در زندگى است. «اُعبدونى هذا صراط مستقیم»
8 - از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیریم. «اضلّ... جِبّلاً کثیراً افلم تکونوا تعقلون»
9- اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان، راه نجات از وسوسه‏ها و دام‏هاى اوست. «أفلم تکونوا تعقلون»
10- کسى که از فکر و اندیشه خود استفاده نکند، قابل سرزنش است. «أفلم تکونوا تعقلون»

گفتگویى درباره شیطان‏
سؤال: آیا شیطان وجود دارد؟
پاسخ: در وجود شیطان شکى نیست زیرا هم خداوند از وجود آن خبر داده است و هم هر کس مى‏تواند با تجربه و توجه به وسوسه‏هایى که در عمرش شده است، به وجود آن پى ببرد. یعنى اگر تصمیم بگیریم نمازى با حضور قلب کامل بخوانیم، نمى‏توانیم و این دلیل بر آن است که غیر از ما، مخالف دیگرى نیز وجود دارد که ما را از توجه به خداوند باز مى‏دارد.
سؤال: چرا خداوند شیطان را آفرید؟
پاسخ: شیطان مانند سایر موجودات از قبیل انسان، فرشتگان و جن، موجودى بود که به عبادت مشغول بود، ولى در یک آزمایش الهى فرمان خدا را انکار کرد و به خاطر حس نژاد پرستى، نظر به اینکه نژاد او از آتش و برتر از انسانى است که از خاک آفرید شده است، و به خاطر تکبر و تعصب و حسد، علاوه بر عمل نکردن به فرمان خداوند، به جاى عذر خواهى و توبه اعتراض کرد. بنابراین خداوند او را بد نیافریده است بلکه شیطان بد عمل کرده است و با این که مى‏توانست توبه کند. از خداوند عمر طولانى تا دامنه قیامت براى گمراه کردن مردم درخواست کرد. خداوند هم یا به خاطر پاداش عبادت‏هاى قبلى یا آزمایش انسان، براى مدت طولانى به او مهلت داد و در مقابل وسوسه‏ها و الهامات شیطانى انسان را با فرستادن انبیا مجهز ساخت و در برابر لغزش‏هایى انسان، درب توبه را به روى او گشود.
سؤال: آیا ابلیس و شیطان یکى است یا دو موجودند؟
پاسخ: ابلیس نام مخصوص همان موجودى است که در برابر فرمان خداوند سرکشى نمود ولى کلمه شیطان نام مخصوص او نیست و به غیر از او نیز گفته مى‏شود. مثلاً در روایات به موجودات مضرّ و موذى، و در قرآن به بعضى از انسان‏ها شیطان گفته شده است. (82)
سؤال: سیاست شیطان چیست؟
پاسخ: در قرآن بارها به کلمه «خطوات الشیطان» برخورد مى‏کنیم که این کلمه جمع «خطوه» به معناى گام است. سیاست شیطان نفوذ گام به گام است مثلاً ابتدا انسان را به نگاه کردن وادار مى‏کند و او را علاقمند مى‏کند، گام دوم او را به فکر وامى‏دارد و در گام بعد به اقدام.
بسیارى از گناهان از شوخى شروع مى‏شود و به جدى پایان مى‏پذیرد. و در بسیارى از سرقت‏ها، از سرقت اشیاى کم قیمت شروع و به سرقت‏هاى کلان مى‏رسد.
حضرت على‏صلى الله علیه وآله در خطبه هفتم نهج‏البلاغه مى‏فرماید: شیطان اول تخم گذارى مى‏کند «فباض»، پس از آن جوجه باز مى‏کند «و فرخ»، سپس راه مى‏افتد «و دبّ» و به دنباله آن در دامن مردم رشد مى‏کند «درج فى حجورهم» و به آنجا مى‏رسد که نگاه‏ها و گفتارها همه شیطانى مى‏شود.
در قرآن و روایات براى شیطان تورهایى بیان شده است از قبیل: لقمه حرام، شراب و قمار، شایعات، تفرقه‏ها، تماس و هم نشینى با نااهلان اعم از دوست، همسایه، معلم، شاگرد، عجب و غرور، آرزوهاى نابجا، تبلیغات سوء، زرق و برق طاغوت‏ها، شاید بتوان گفت: بزرگ‏ترین راه ورودى شیطان، چشم و گوش و زبان و شهوت است. با دیدن یک صحنه یا شنیدن یک شایعه یا سخن باطل، و یا با گفتن یک کلمه، یا کامیابى جنسى، راه را براى مراحل بعدى و عمق بخشیدن به وسوسه‏ها باز مى‏کند. البته شیطان همچون سگ است که به اهل خانه حمله نمى‏کند. خداوند به ابلیس فرمود: تو بر بندگان مخلص من که به منزله اهل من هستند تسلطى ندارى. (83) نفوذ تو بر بیگانه هاست، همان گونه که سگ به غریبه‏ها مى‏پرد.
سؤال: با این همه وسوسه‏هاى شیطانى گناه بشر چیست؟
پاسخ: در قرآن مى‏خوانیم که در قیامت مجرمین خلافکارى‏هاى خود را به گردن ابلیس انداخته و او را ملامت مى‏کنند ولى او مى‏گوید: مرا ملامت نکنید بلکه خودتان را ملامت کنید، من بر شما قدرت سلطه (و اجبار) نداشتم، من فقط شما را دعوت کردم و این شما بودید که دعوت مرا اجابت کردید. شما چرا به سراغ وعده‏هاى خدا و دعوت انبیا نرفتید. وعده‏هاى حق الهى را کنار گذاشتید و به دنبال وعده‏هاى پوچ من آمدید. (84)
سؤال: راههاى نفوذ شیطان کدامند؟
پاسخ: 1- همین که انسان به فکر کمک به دیگران مى‏افتد، شیطان او را به فقر در آینده تهدید مى‏کند. «الشیطان یعدکم الفقر» (85)
2- همین که میان دو نفر علاقه وجود دارد، آنها را در جلسه قمار مى‏نشاند و علاقه میان برنده و بازنده را به کینه و بغض تبدیل مى‏کند. «انّما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر...» (86)
3- همین که به فکر ازدواج مى‏افتد، تلقین مى‏کند که اکنون زود است.
4- همین که به فکر نماز اول وقت مى‏افتد، مى‏گوید هنوز وقت داریم.
5 - همین که به فکر توبه مى‏افتد، مى‏گوید در پیرى توبه خواهیم کرد.
6- گاهى شیطان با تغییر اسم، انسان را به گناه وا مى‏دارد، ولخرجى در امور دینى را به اسم شعائر مذهبى، ولخرجى در خانه را به اسم آبرودارى، ولخرجى در میان دوستان را به اسم سخاوت، غفلت از خدا و معاد و مسئولیت را به اسم رفاه، حرص در ثروت و جمع آورى مال را به اسم تأمین زندگى خود و فرزندان، حیله را به اسم زرنگى، شیطنت را به اسم تدبیر، نفاق را به اسم سیاست، عیاشى را به اسم استراحت، بى‏اعتنایى به مقدّسات را به اسم روشنفکرى، از بین بردن سنت‏هاى خوب را به اسم تمدن، بى‏اعتنایى به پدر و مادر را به اسم همسر دارى، خود باختگى و از دست دادن هویت ملى و فکرى و اعتقادى رابه اسم همرنگ جماعت شدن قرار مى‏دهد و این است معناى آنچه را در قرآن مى‏خوانیم که شیطان کارهاى بد را (با همین عناوین و اسم‏ها) زیبا جلوه مى‏دهد. «زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون» (87)
در پایان باید بگویم: انسان مى‏تواند با توکل بر خداوند و پناه بردن به او و یاد او بخصوص اذان و نماز و رابطه دوستانِ با تقوا و دورى از مجالس و صحنه‏هاى فساد و توجه به تاریخ گول خوردگان و عبرت از آنان، خود را از دام‏هاى شیطان رهایى بخشید و هرگاه به نحوى گرفتار شد، با توبه و عذرخواهى از خداوند و انجام نماز، خود را پاک کند. قرآن مى‏فرماید: «انّ الحسنات یذهبن السئیات» (88) یعنى با انجام کارهاى نیک، بدى‏ها از بین مى‏روند

سید علی موسوی بایگی-علوم اداری شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:29 ق.ظ

خداوندا!
شهادت میدهم که عهد کردی و عهد کردیم و همچون همیشه و بسیاری دیگر گستاخانه و ابلهانه عهد شکستیم و راه عدو را برگزیدیم.افسوس که ما انسانها در مقابل کوچکترین دشمنان خود را مجهز می کنیم و به کوچکترین هشدارهای محتمل توجه؛اما این سخنان را که براستی حق است و بزرگترین هشدار نادیده میگیریم.مرگ را از خود دور میبینیم و تحقق وعده الهی را بعید.حسابگریم در جزئی ترین مادیات و اما معامله ای به این صراحت را می بازیم.می پنداریم باید شیطانی را در جلوی خود ببینیم تا از او پروا کنیم و فراموش کرده ایم که اتکای بیش از حدمان به زور و زر و ظلم مصداق بارز این عهد شکنیست.خدایا در این شبهای قدر که سرنوشت ما را که نمیشود از سر نوشت رقم میخورد از تو می خواهیم ما را استوار بر میثاق الستمان قرار دهی.

سید علی موسوی بایگی-علوم اداری شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:13 ب.ظ

خداوندا!
شهادت میدهم که عهد کردی و عهد کردیم و همچون همیشه و بسیاری دیگر گستاخانه و ابلهانه عهد شکستیم و راه عدو را برگزیدیم.افسوس که ما انسانها در مقابل کوچکترین دشمنان خود را مجهز می کنیم و به کوچکترین هشدارهای محتمل توجه؛اما این سخنان را که براستی حق است و بزرگترین هشدار نادیده میگیریم.مرگ را از خود دور میبینیم و تحقق وعده الهی را بعید.حسابگریم در جزئی ترین مادیات و اما معامله ای به این صراحت را می بازیم.می پنداریم باید شیطانی را در جلوی خود ببینیم تا از او پروا کنیم و فراموش کرده ایم که اتکای بیش از حدمان به زور و زر و ظلم مصداق بارز این عهد شکنیست.خدایا در این شبهای قدر که سرنوشت ما را که نمیشود از سر نوشت رقم میخورد از تو می خواهیم ما را استوار بر میثاق الستمان قرار دهی.

مریم وظیفه دوست-دانشکده مهندسی شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:03 ب.ظ

«آیاباشماعهدنکردم ای فرزندان آدم که شیطان رانپرستیدکه اوبرای شمادشمن آشکاری است؟واینکه مرابپرستیدکه راه مستقیم این است؟»
معبودا!
چه بدعهدم راشکستم.دنیاباتمام آب ورنگهای دروغینش فریبم داد.چه ظلم بزرگی به خودرواداشتم.باچشمانم آنچه رانبایدمی دیدم نظاره کردم؛عهدم شکسته شد.باگوشهایم آنچه رانباید می شنیدم گوش فرادادم؛عهدم شکسته شد.بازبانم،با دستانم،با تک تک اعضاوجوارحم عهدم راشکستم.توگفته بودی:«ازهمه اینهااستفاده کن تامرابیابی،تابه من عشق بورزی وقدم درراه من بگذاری.»امامن بادلی که قطره ای از وجودتوست به چیزهایی غیرازتودل بستم وآنان رامعبودخود قراردادم.
خدایاحال من مانده ام واین همه پوچی،این همه فریب ونیرنگ.
اماتوگفتی:«هرچه بودید،هرچه کردید،دررحمت من به روی شمابازاست.»من هم می خواهم دوباره باتوعهدی ببندم وتاذوب شدن تمام وجودم پای آن بمانم.
خدایاپذیرایم باش.

محمد علی عبدی زاده- سازمان مرکزی - ر شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:29 ب.ظ

مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .

فاطمه شریف مهندسی شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:38 ب.ظ

آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
- و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟

تفسیر:
نخست اینکه در آن روز با خطابى تحقیر آمیز مخاطب میشوند و به آنها گفته میشود: جدا شوید امروز اى گنهکاران ))! (و امتازوا الیوم ایها المجرمون ).
شما بودید که در دنیا خود را در صفوف مؤ منان جا زده بودید و گاه به رنگ آنها در مى آمدید، و از حیثیت و اعتبارشان استفاده میکردید، امروز صفوف خود را از آنها جدا سازید، و در چهره اصلى خود ظاهر شوید!
این در حقیقت تحقق همان وعده الهى است که در آیه 28 سوره ص ‍ مى گوید: ((ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کالفجار)):
آیا کسانى را که ایمان آورده ، و عمل صالح انجام دادهاند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم ؟ یا پرهیزگاران را همطراز بدکاران ؟!
به هر حال ظاهر آیه مورد بحث همان جداسازى صفوف مجرمان از مؤ منان است ، هر چند مفسران احتمالات متعدد دیگرى نیز دادهاند، از جمله :
جدا شدن صفوف مجرمان از یکدیگر و هر گروهى از آنان در یک رده قرار گرفتن .
یا جدائى آنها از شفیعان و معبودانشان .
و یا جدائى فرد فرد آنها از یکدیگر، به گونهاى که علاوه بر درد و رنج عظیم دوزخ ، درد و رنج جدائى و فراق از هر کس و هر چیز بر آنها سایه سنگین و شوم افکند.
اما شمول خطاب نسبت به همه آنان ، و محتواى جمله و امتازوا معنى اول را که گفتیم تقویت میکند.
آیه بعد به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روز



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 424


قیامت اشاره کرده ، چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .



--------------------------------------------------------------------------------

تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 425


از سوى سوم با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار، نیز این پیمان از انسان گرفته شده است ، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشتساز امضا شده است .
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت در جمله ((لا تعبدوا الشیطان )) به معنى اطاعت است ، زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى آید، بلکه یکى از اشکال آن همان اطاعت کردن است ، چنانکه در آیه 47 سوره مؤ منین میخوانیم که فرعون و اطرافیانش بعد از مبعوث شدن موسى (علیهالسلام ) و هارون (علیهالسلام ) گفتند: (ا نؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون ).
((آیا ما به دو انسانى که همانند ما هستند ایمان بیاوریم ، در حالى که قوم آنها عبادت و اطاعت ما مى کردند))؟!
و در آیه 31 سوره توبه میخوانیم : خداوند در باره یهود و نصارى میفرماید: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا)): آنها دانشمندان و راهبان خود را معبودانى در برابر خدا قرار دادند، همچنین مسیح فرزند مریم را، در حالى که جز به عبادت خداوند یگانه که هیچ معبودى جز او نیست دستور نداشتند)).
جالب اینکه در روایتى از امام باقر و امام صادق (علیهالسلام ) که در ذیل این آیه آمده چنین میخوانیم : اما و الله ما دعوهم الى عبادة انفسهم ، و لو دعوهم ما اجابوهم و لکن احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون !: به خدا سوگند آنها (دانشمندان و راهبان ) یهود و نصارى را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت میکردند هرگز یهود و نصارى دعوتشان را اجابت نمینمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند (و آنها



محمد حسن کفش کنان-مهندسی یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:37 ق.ظ

اى فرزندان آدم ! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را مپرستید که او بى تردید دشمن آشکارى براى شماست ؟ و اینکه مرا بپرستید که این راهى است مستقیم ،
مهندسی شیمی ۸۳۱۲۴۴۰۳۸۵

۸۴۱۳۳۳۱۰۲۱ یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:53 ب.ظ

آیا باشما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را پرستش نکنید که او برای شما دشمن آشکاری است و اینکه مرا بپرستید که این صراط مستقیم است؟

رقیه ایزانلو سازمان مرکزی دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ق.ظ

خدایا نمی دانم چه خواهد شد بااینکه بارها باخودمان عهد می بندیم که گول شیطان رانخوریم ولی شاید در طی این عمر گذرابه اندازه موهای سرمان گول شیطان رامی خوریم .خدایا از تومی خواهم روزی نیاید که این سوال از من شود که مگر ایات مارا نخواندی ولی چرا گول شیطان راخوردی .خدایا طوری نشود که شرمنده چیزهای شوم که بارها با چشمان خود خوانده ام.خدایاروزی نیاید که مرا به خاطر اشتباهات غیر قابل جبران مرا ملامتم کنی آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).

هادی برزگر ۸۵۱۲۲۵۲۲۴۵ علوم تربیتی دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:49 ق.ظ

60 - آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
61 - و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
قیامت اشاره کرده ، چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .
از سوى سوم با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار، نیز این پیمان از انسان گرفته شده است ، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشتساز امضا شده است .
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت در جمله ((لا تعبدوا الشیطان )) به معنى اطاعت است ، زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى آید، بلکه یکى از اشکال آن همان اطاعت کردن است ، چنانکه در آیه 47 سوره مؤ منین میخوانیم که فرعون و اطرافیانش بعد از مبعوث شدن موسى (علیهالسلام ) و هارون (علیهالسلام ) گفتند: (ا نؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون ).
((آیا ما به دو انسانى که همانند ما هستند ایمان بیاوریم ، در حالى که قوم آنها عبادت و اطاعت ما مى کردند))؟!
و در آیه 31 سوره توبه میخوانیم : خداوند در باره یهود و نصارى میفرماید: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا)): آنها دانشمندان و راهبان خود را معبودانى در برابر خدا قرار دادند، همچنین مسیح فرزند مریم را، در حالى که جز به عبادت خداوند یگانه که هیچ معبودى جز او نیست دستور نداشتند)).
جالب اینکه در روایتى از امام باقر و امام صادق (علیهالسلام ) که در ذیل این آیه آمده چنین میخوانیم : اما و الله ما دعوهم الى عبادة انفسهم ، و لو دعوهم ما اجابوهم و لکن احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون !: به خدا سوگند آنها (دانشمندان و راهبان ) یهود و نصارى را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت میکردند هرگز یهود و نصارى دعوتشان را اجابت نمینمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند (و آنهاپذیرا شدند) و به این ترتیب بدون توجه آنان را پرستش کردند.
نظیر همین معنى با تفاوت مختصرى در روایات دیگر نیز وارد شده است : از جمله در روایتى از امام صادق (علیهالسلام ) میخوانیم : من اطاع رجلا فى معصیة فقد عبده : کسى که انسانى را در معصیت پروردگار اطاعت کند او را پرستش کرده !
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیهالسلام ) آمده است : من اصغى الى ناطق فقد عبده ، فان کان الناطق یؤ دى عن الله فقد عبد الله ، و ان کان الناطق یؤ دى عن الشیطان فقد عبد الشیطان : کسى که به سخنگوئى گوش فرا دهد (و سخنش را بپذیرد) او را پرستش کرده ! اگر ناطق حکم خدا را مى گوید: پرستش خدا کرده ، و اگر از سوى شیطان سخن مى گوید پرستش شیطان کرده است !
در آیه بعد براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است میفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است (و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ).
از یکسو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته ، کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر میدهد؟
و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار میدهد که صراط مستقیم همین است و این در حقیقت بهترین محرک انسانها است ، چرا که فى المثل هر کس در وسط بیابان خشک و سوزانى گرفتار شود و جان خودو همسر و فرزند و اموالش را در خطر دزدان و گرگان ببیند، مهمترین چیزى که به آن میاندیشد پیدا کردن راه مستقیم به سوى مقصد است ، راهى که سریعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند.
ضمنا از این تعبیر استفاده میشود که این جهان سراى اقامت نیست ، چرا که راه را به کسى ارائه میدهند که از گذرگاهى عبور میکند و مقصدى در پیش دارد.





زهرا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:36 ق.ظ

زهرا کرد - دانشکده مهندسی
آیا بر شما عهد نکردیم ای فرزندان آدم که شیطان را پرستش نکنید که او برشما دشمنی آشکار است . و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است .
ابلیس وقتی می خواهد انسان را وسوسه کند یکسان عمل نمی کند متناسب با نقطه ضعف هر کس عمل می کند مثلا برای فردی که بامقام وسوسه می شود فوری نمی رود به او مقام دهد یک مقدار پول و چیزهای دیگر نرمش می کند و بدین ترتیب فرد گرفتار خواهد شد.
از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است اگر گم شدی از این راه بیا از دلت شروع کن
به آسمان نگاه کن شاید تنها را ه رهاییت همین باشد . شاید روزی جایی جز اینجا را پیداکنی . این بار پرواز کن و اوج بگیر به آسمانی که هیچگاه آخرش را ندیده ای شاید در فراسوی آسمان آبی گم شوی اما مهم نیست . چون آسمان یک رنگ است هر کجا که باشی مهم آسمانی بودن توست .
مهم این است که بتوانی پرواز کنی تا پرندگان به توغبطه بخورند بالاتر برو بالاتر تا ابرها هم آرزوی پرواز کنند ولی بالاتر از آن جاییست که ستارگان خود را در آن هیچ می بینند و آسمان تورا تحسین می کند.
پرواز رابه خاطر بسپار پرنده مردنیست

مجتبی دهستانی دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:02 ق.ظ

آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است؟
خداوند بعد از خلقت حضرت آدم علیه السلام خطاب به او فرمود:«یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون ».
خداوند متعال از طریق پیغمبران خود را به معرفی نموده و پرستش خود را بر ما معرفی نموده است.
احادیث زیادی داریم در رابطه با خطر شیطان و سوسه های او و بارها ما را مورد تذکر قرار داده اند که از شیطان پرهیز کنید.

زهره بهبودی-مدیریت تربیت بدنی دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ب.ظ

آیا بر شما عهد نکردیم ای فرزندان آدم که شیطان را پرستش نکنید که او برشما دشمنی آشکار است . و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است .
ابلیس وقتی می خواهد انسان را وسوسه کند یکسان عمل نمی کند متناسب با نقطه ضعف هر کس عمل می کند مثلا برای فردی که بامقام وسوسه می شود فوری نمی رود به او مقام دهد یک مقدار پول و چیزهای دیگر نرمش می کند و بدین ترتیب فرد گرفتار خواهد شد.
از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است اگر گم شدی از این راه بیا از دلت شروع کن
به آسمان نگاه کن شاید تنها را ه رهاییت همین باشد . شاید روزی جایی جز اینجا را پیداکنی . این بار پرواز کن و اوج بگیر به آسمانی که هیچگاه آخرش را ندیده ای شاید در فراسوی آسمان آبی گم شوی اما مهم نیست . چون آسمان یک رنگ است هر کجا که باشی مهم آسمانی بودن توست .
مهم این است که بتوانی پرواز کنی تا پرندگان به توغبطه بخورند بالاتر برو بالاتر تا ابرها هم آرزوی پرواز کنند ولی بالاتر از آن جاییست که ستارگان خود را در آن هیچ می بینند و آسمان تورا تحسین می کند.
پرواز رابه خاطر بسپار پرنده مردنیست

زهرا گنجعلی دانشکده علوم دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:04 ب.ظ

آیا با شما عهد نکردم ای فزندان آدم که شیطان را پرستش نکنید که او برای شما دشمن آشکاری است؟ و اینکه مرا بپرستید کخ راه مستقیم این است.
این عهد و پیمان الهی از طرق مختلف از انسان گرفته شده و بارها این معنی را به او گوشزد کرده است از جمله سوره های اعراف 27 زخرف 62 و بقره 168
پرستش در اینجا حتی اطاعت کردن را نیز شامل می شود.
ما نباید اطاعت شیطان کنیم چون او دشمن ماست و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته . کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر می دهد؟
و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند و دلیلش را این قرار می دهد که صراط مستقیم همین است و این در حقیقت بهترین محرک انسانهاست.
در ضمن این جهان سرای اقامت نیست زیرا راه را به کسی ارائه می دهند که از گذرگاهی عبور می کند و مقصد در پیش دارد.

ابوذر شیخی زاده ـ الهیات ـ علوم قرآ دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:06 ب.ظ

بارالها.عهدی از تو بر گردن من است که با اینکه سابقه شیطان را خوب می‌دانم هر گاه جلوه‌گری‌هایش را می‌بینم به سویش کشیده می شوم و باز هم همه چیز را به دست فراموشی می‌سپارم خداوندا به تو پناه می‌آورم بنیان ایمانم بس سست و ضعیف است تو خود استوارش کن.

صدیقه عشقی - سازمان مرکزی سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:16 ق.ظ

اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست . و اینکه مرا بپرستید این است راه راست
در این آیه به انسان گوشزد می شود که چرا از دستورات خدا سرپیچی کردید و فریب شیطان را خوردید . شیطان همیشه درصدد تحریک انسان است تا از خدا ودستورات او فراموش کند دراین جا وظیفه انسان است که بیدار باشد وراه خدا که صراط مستقیم است را انتخاب کند واز فرامین ودستورات دشمن خود اطاعت نکند وهمیشه دوستدار خدا ومجری دستورات او باشد

۸۴۱۳۱۴۰۰۶۶ دانشکده ادبیات سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:47 ق.ظ

معنی آیه:آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
آری! خدای من. اما چه کنم که انسانم و فراموشکار .
خدایا من بنده توام و تو خدای خوب منی پس مرا از شر وساوس شیطان در امان بدار و در صراط مستقیم قرار بده!

محسن برغمدی ـدانشگده تربیت بدنی سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 ق.ظ

۶۰- آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
61 - و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد: شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در جائی دیگرمی فرماید: از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !

چنین مى گوید: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ؟ (ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ).
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است :
نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد: ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :
((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند! چه اینکه او و پیروانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید، (بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند (اعراف - 27).
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .
از سوى سوم با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار، نیز این پیمان از انسان گرفته شده است ، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشتساز امضا شده است .
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت در جمله ((لا تعبدوا الشیطان )) به معنى اطاعت است ، زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى آید، بلکه یکى از اشکال آن همان اطاعت کردن است ، چنانکه در آیه 47 سوره مؤ منین میخوانیم که فرعون و اطرافیانش بعد از مبعوث شدن موسى (علیهالسلام ) و هارون (علیهالسلام ) گفتند: (ا نؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون ).
((آیا ما به دو انسانى که همانند ما هستند ایمان بیاوریم ، در حالى که قوم آنها عبادت و اطاعت ما مى کردند))؟!
و در آیه 31 سوره توبه میخوانیم : خداوند در باره یهود و نصارى میفرماید: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا)): آنها دانشمندان و راهبان خود را معبودانى در برابر خدا قرار دادند، همچنین مسیح فرزند مریم را، در حالى که جز به عبادت خداوند یگانه که هیچ معبودى جز او نیست دستور نداشتند)).
جالب اینکه در روایتى از امام باقر و امام صادق (علیهالسلام ) که در ذیل این آیه آمده چنین میخوانیم : اما و الله ما دعوهم الى عبادة انفسهم ، و لو دعوهم ما اجابوهم و لکن احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون !: به خدا سوگند آنها (دانشمندان و راهبان ) یهود و نصارى را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت میکردند هرگز یهود و نصارى دعوتشان را اجابت نمینمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند (و آنها
پذیرا شدند) و به این ترتیب بدون توجه آنان را پرستش کردند.
نظیر همین معنى با تفاوت مختصرى در روایات دیگر نیز وارد شده است : از جمله در روایتى از امام صادق (علیهالسلام ) میخوانیم : من اطاع رجلا فى معصیة فقد عبده : کسى که انسانى را در معصیت پروردگار اطاعت کند او را پرستش کرده !
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیهالسلام ) آمده است : من اصغى الى ناطق فقد عبده ، فان کان الناطق یؤ دى عن الله فقد عبد الله ، و ان کان الناطق یؤ دى عن الشیطان فقد عبد الشیطان : کسى که به سخنگوئى گوش فرا دهد (و سخنش را بپذیرد) او را پرستش کرده ! اگر ناطق حکم خدا را مى گوید: پرستش خدا کرده ، و اگر از سوى شیطان سخن مى گوید پرستش شیطان کرده است !
در آیه بعد براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است میفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است (و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ).
از یکسو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته ، کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر میدهد؟
و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار میدهد که صراط مستقیم همین است و این در حقیقت بهترین محرک انسانها است ، چرا که فى المثل هر کس در وسط بیابان خشک و سوزانى گرفتار شود و جان خود
و همسر و فرزند و اموالش را در خطر دزدان و گرگان ببیند، مهمترین چیزى که به آن میاندیشد پیدا کردن راه مستقیم به سوى مقصد است ، راهى که سریعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند.
ضمنا از این تعبیر استفاده میشود که این جهان سراى اقامت نیست ، چرا که راه را به کسى ارائه میدهند که از گذرگاهى عبور میکند و مقصدى در پیش دارد.

۸۴۱۲۵۲۰۰۶۲ سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:09 ق.ظ

چه د رد ناک است شکستن عهد با خدایی که ما را آفرید و تجدید پیمان مابادشمن آشکارمان شیطان آیااین پیمان نتیجه ای جز دوری از صراط مستقیم دارد

رقیه قطمیری-علوم اداری سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:37 ب.ظ

ای فرزندان آدم آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را بنده نباشید که او برای شما دشمنی آشکار است.مرا بنده باشید که راه مستقیم همین است.
خدای مهربانم بامن از پیمانهایمان می گویی انهایی را که جز به خاطر خودم با من نبستی ولی من نفهمیدم و سبکسرانه همه را به باد فراموشی سپردم
خدایا به من گفته بودی بنده من حواست را جمع کن که اگر تواز شیطان غافل شوی بدان که او لحظه ای از تو غافل نخواهد شد مگر نمی دانی این تو بودی که اورا از نور چشمی من انداختی وخودت را به جای آن نشاندی واوهمواره به دنبال جایگاه از دست داده خودش است وپیوسته به دنبال این مسئله است که ثابت کند خدایا این انسانی را که از من برتر قرار دادی ومرا به سجده کردن بر او واداشتی لیاقت خلیفه اللهی تو را نداشت وتورا باهمه دوستی ات رها کرد ومرا باوجود اینکه به او دشمنش معرفی کردی برگزید.
خدایا میدانم که چقدر این عهدمان را شکسته ام وبارها بندگی شیطان را نموده ام .خدایا می دانم که بارها دلم را که خانه توست جایگاه شیطان قرار داده ام .وچقدر از عشق الهی فاصله گرفته ام وبه عشقهای شیطانی رسیده ام وبالاخره چقدر از صراط مستقیمم دور شده ام اما خدایا در تمام این دفعات این تو بودی که با وجود عهد شکنی من دوباره به سویم آمدی واز من خواستی که زنگارهای شیطانی را با آب توبه از قلبم بشویم ودوباره عهد ببندم که تو همیشه عذر مرا پذیرفته ای اما خدایا چه عهدی که من نالایق دوباره عهدهایم را یکی پس از دیگری شکستم و هر بار با کمال پررویی پس از آنکه سرم به سنگ خورد به سویت باز آمدم وتو دوباره دستت را به سویم دراز کردی خدایا تو همیشه خدای خوب من بودی ومن همیشه بنده بد تو.
خدایا امروز می خواهم یکبار دیگر با تو عهد ببندم اما نه از همان عهدهای گسستنی که دوام عهدامروزم رااز خودت می خواهم .
خدایا می خواهم با تو عهد ببندم که فقطوفقط بنده تو باشم وفقط تورا بندگی کنم که هر چه می نگرم هیچ معبودی را شایسته تر از تو نمی یابم وهیچ موجودی را محتاج تر از خودم به بندگی تو.
پس خدایا تونیزمثل همیشه کمکم کن وتاج بندگی ات را بر سرم بنه.
آمین یا اله العالمین.
والسلام.

محمد رضا رجب زاده - علوم اداری و اقت سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ

آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
خدایا ....
حقیقت این است که چه آن روز که در بهشتت بودم و به فریب شیطان از میوه ممنوعه خوردم و چه روزی که قدم بر این عالم خاکی گذاشتم توحجت را بر من تمام کرده بودی و از کینه و عداوت شیطان آگاهم ساخته بودی اما زهی از غفلت و بی خبری و ناتوانی من .......!
پیامبرانت را به سویم فرستادی که مرا از کمینش آگاه سازند ....
به چشم خود دیدم سرنوشت دردناک آنان را که در دام نیرنگش گرفتار شدند....
اما باز هم در بازار مکاره اش گاه مرعوب زرق و برق اجناسش می شوم .
خدایا ....
مگر نه اینکه این دنیا مسیر عبور من است و مقصد من جایی دیگر است اما شیطان در راهم بر سر هر چهارراهی بساط پر زرق و برق و فریبنده اش را پهن کرده که مرا از راه مستقیم و مقصد باز دارد ، در راه می بینم که از قافله ما (بشریت ) هر لحظه انسانی را از راه مستقیم به حیلتی باز می دارد ، یکی را به مال و ثروت ، یکی را به قدرت......
یکی از او تکبر می خرد ، یکی دیگر ریا می خرد ، آن یکی دروغ می خرد و....... و بسیار کمند آنان که از اوچیزی نمی خرند و به صراط مستقیمشان ادامه می دهند ، و چه بسیار قلیل خواهند بود آنانکه به مقصد خواهند رسید ....
خدایا ....
آخر کدام عاقل با دشمن دیرینه و قسم خورده خود حتی لحظه ای همدم می شود چه برسد که با او وارد معامله شود و خود را به او بفروشد و از او اطاعت کند.....! ؟
خدایا .....
نمی دانم من از او چه خواهم خرید آخر او بر سر هر چهارراهی به من یک کالای جدید پیشنهاد می کند که از یکی قبلی بهتر است ..... او هر بار به هیبتی جدید می آید .....
خدایا من خود را به چه چیزی و چند خواهم فروخت.... ...؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.......
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.......
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.......

سمیرا شفیعا ـکشاورزی سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:34 ب.ظ


مگر با شما عهد نبستم و نگفتم اى فرزندان آدم شیطان را اطاعت مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است ( 60 ) .
و مگر نگفتم که مرا بپرستید که صراط مستقیم تنها همین است ( 61 ) .
کلمه عهد به معناى وصیت ( سفارش ) است و مراد از عبادت کردن و پرستیدن شیطان اطاعت اوست در وسوسه‏هایى که مى‏کند و به آن امر مى‏کند ( یعنى وسوسه‏هاى شیطان را اطاعت نکنید ، زیرا که ) غیر از خداوند و کسانى را که خداوند دستور داده نباید اطاعت کرد .
در این آیه براى نپرستیدن شیطان چنین علت آورده که : او براى شما دشمنى است آشکار . آشکار بودن دشمنى‏اش هم از این جهت است که دشمن در دشمنى کردن خیر کسى را نمى‏خواهد . بعضى از مفسرین گفته‏اند : مراد از عبادت شیطان ، پرستش خدایان دروغین است و اگر این پرستش را به شیطان نسبت داده ، از این جهت است که : شیطان با تسویلات و جلوه دادن‏هاى خود ، این عمل زشت را به گردن بت‏پرستان گذاشته . ولى این گونه تفسیر کردن ، بیهوده خود را به زحمت افکندن است . وجه اینکه چرا خداوند مجرمین را به عنوان بنى آدم خطاب کرده این است که دشمنى شیطان نسبت به مشرکین ، به خاطر غرض خاصى که به آنها داشته باشد ، نبوده ، بلکه به خاطر این بوده که فرزندان آدم بودند .
و این دشمنى در روز اول آن جا بروز کرد که مامور به سجده بر آدم شد و زیر بار نرفت و استکبار کرد ، نتیجه‏اش هم این شد که از درگاه خدا رانده شد از آن روز با ذریه آدم نیز دشمن گردید و همه را تهدید کرد ، و به طورى که قرآن حکایت کرده گفت : ا رایتک هذا الذى کرمت على لئن اخرتن الى یوم القیمة لاحتنکن ذریته الا قلیلا .
و اما آن عهدى که خداى تعالى با بنى آدم کرد که شیطان را عبادت و پرستش و اطاعت نکنند ، همان عهدى است که به زبان انبیا و رسولان خود به بشر ابلاغ فرمود و تهدیدشان کرد از اینکه او را پیروى کنند ، مانند این پیام که فرمود : یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة و نیز فرمود و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین .
ولى بعضى از مفسرین گفته‏اند : مراد از عهد مزبور عهدى است که خداى تعالى در عالم ذر از انسانها گرفت و فرمود : ا لست بربکم قالوا بلى
این عهد و پیمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده ، و بارها این معنى را به او گوشزد کرده است : نخست آن روز که فرزندان آدم در زمین نشو و نما کردند این خطاب به آنها شد : اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد ، و لباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را براى آنها آشکار کند ! چه اینکه او و پیروانش شما را مى‏بینند و شما آنها را نمى‏بینید ، ( بدانید ) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‏آورند ( اعراف - 27 ) .
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد ، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف مى‏خوانیم : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره مى‏خوانیم : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ! از سوى دیگر این پیمان در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى مى‏دهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .
از سوى دیگر با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید ، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار ، نیز این پیمان از انسان گرفته شده است ، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت‏ساز امضا شده است .
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت در جمله لا تعبدوا الشیطان به معنى اطاعت است ، زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى‏آید در آیه بعد براى تاکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است مى‏فرماید : آیا من به شما عهد نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است ( و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ) .
از یکسو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند ، چرا که او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته ، کدام عاقل به فرمان دشمن دیرینه و آشکارش ترتیب اثر مى‏دهد ؟ و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند ، و دلیلش را این قرار مى‏دهد که صراط مستقیم همین است و این در حقیقت بهترین محرک انسانها است ، چرا که فى المثل هر کس در وسط بیابان خشک و سوزانى گرفتار شود و جان خود و همسر و فرزند و اموالش را در خطر دزدان و گرگان ببیند ، مهمترین چیزى که به آن مى‏اندیشد پیدا کردن راه مستقیم به سوى مقصد است ، راهى که سریعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند . ضمنا از این تعبیر استفاده مى‏شود که این جهان سراى اقامت نیست ، چرا که راه را به کسى ارائه مى‏دهند که از گذرگاهى عبور مى‏کند و مقصدى در پیش دارد .

سیدرضا موسوی -دانشکده ادبیات چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:11 ق.ظ

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند

در ازل، در آن هوای مه آلود چیزی
در گوشم گفتند وباری بر دوشم نهادند . و چه عجول بودم من که باری را که زمین وآسمانها تحمل نتوانسته بودند بر دوش گرفتم .بی شک وجودی مرا آنچنان مست زیبایی خویش کرده بود که برای وصالش هرآنچه پیش پایم میگذاشتند قبول می کردم اما ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد. واین چنین بودکه اشرف مخلوقات شدم . چندی گذشت و انسان موجودی فراموشکار است که دوچیز را فراموش کرده بود :اول آن عهدی را که با محبوب خود بسته بودم و دوم آن دشمن آشکاری که نه تنها وجود اورا پست شمرده بود وخودرا برتر، حتی از فرمان خالقش نیز سر باز زده بود و با این فراموشی ، دشمن را دوست گرفتم و از راه رسیدن به خالقم به بیراه رفتم .

اینک ای زیبای من اعترافم را بپذیر و گناهم را به نسیانم ببخش .آمین یا رب العالمین

محمود عزیزی چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:48 ق.ظ

معنی - آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم ! که شیطان را پرستش نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است ؟
61 - و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است ؟
خداوند متعال از طریق پیغمبران خود را به معرفی نموده و پرستش خود را بر ما معرفی نموده است.
احادیث زیادی داریم در رابطه با خطر شیطان و سوسه های او و بارها ما را مورد تذکر قرار داده اند که از شیطان پرهیز کنید.

امیر خجسته ۸۳۲۲۲۴۰۳۶۰ چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 ق.ظ

ژاسخ به سئوال شماره ۱۰: ترجمه آیه ۶۰ و۶۱ سوره یس به شرح زیر است: آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان عالم که شیطان را پرستش نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است؟
(آیه 61) و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است
در تفسیر آیات 60و 61 سوره یس میتوان اینچنین گفت که: این آیات در مورد سرنوشت دوزخیان و بندگان شیطان است. و به بحث جدا کردن مومنان و کافران در قیامت اشاره دارد
به هر حال ظاهر آیه مورد بحث همان جداسازى صفوف مجرمان از مؤ منان است ، هر چند مفسران احتمالات متعدد دیگرى نیز داده اند، از جمله :
جدا شدن صفوف مجرمان از یکدیگر و هر گروهى از آنان در یک رده قرار گرفتن .
یا جدائى آنها از شفیعان و معبودانشان .
و یا جدائى فرد فرد آنها از یکدیگر، به گونهاى که علاوه بر درد و رنج عظیم دوزخ ، درد و رنج جدائى و فراق از هر کس و هر چیز بر آنها سایه سنگین و شوم افکند.
پیمان الهی که انسان را از ژیروی شیطان منع می کند از راه های مختلف با انسان بسته شده است و بارها به او گوشزد شده است. که از این موارد می توان به زمانی که فرزندان آدم در زمین نشو و نمو کردند این خطاب به آن ها شد : ((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سواتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤ منون :ای فرزندان آدم شیطان شما را نفریبد همانگونه که پدرتان را از بهشت بیرون کرد ولباسشان را از تنشان خارج ساخت تا عورتشان را برای آشکار کند. چه این که او و پیروانش شما را نمیبینید ( بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند( سوره اعراف آیه 27)
سپس همین اخطار به طور مکرر بر زبان رسولان الهى جارى شد، چنانکه در آیه 62 سوره زخرف میخوانیم و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین : شیطان شما را از راه حق باز ندارد که او دشمن آشکار شماست .
و در آیه 168 - بقره میخوانیم : و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین : از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است !
از طرف دیگر این قول در عالم تکوین به زبان اعطاى عقل به انسان نیز گرفته شده است ، چرا که دلائل عقلى به روشنى گواهى میدهد انسان نباید فرمان کسى را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواى فرزندانش از بعد سوم با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براى ذات پاک پروردگار، نیز این پیمان از انسان گرفته شده است ، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهى تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت ساز امضا شده است .
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت در جمله ((لا تعبدوا الشیطان )) به معنى اطاعت است ، زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى آید، بلکه یکى از اشکال آن همان اطاعت کردن است ، چنانکه در آیه 47 سوره مؤ منین میخوانیم که فرعون و اطرافیانش بعد از مبعوث شدن موسى (علیهالسلام ) و هارون (علیهالسلام ) گفتند: (ا نؤ من لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون ).
((آیا ما به دو انسانى که همانند ما هستند ایمان بیاوریم ، در حالى که قوم آنها عبادت و اطاعت ما مى کردند))؟!
و در آیه 31 سوره توبه میخوانیم : خداوند در باره یهود و نصارى میفرماید: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا)): آنها دانشمندان و راهبان خود را معبودانى در برابر خدا قرار دادند، همچنین مسیح فرزند مریم را، در حالى که جز به عبادت خداوند یگانه که هیچ معبودى جز او نیست دستور نداشتند)).خورده است.

. در روایتى از امام باقر و امام صادق (علیهالسلام ) که در ذیل این آیه آمده چنین میخوانیم : به خدا سوگند آنها (دانشمندان و راهبان ) یهود و نصارى را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت میکردند هرگز یهود و نصارى دعوتشان را اجابت نمینمودند، ولى آنها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند.
به هر حال خداوند عالم اتمام حجت خود را با انسان دراین آیه آورده است که در جهان آخرت دیگر هیچ بهانه و عذری برای کسانی که پیرو شیطانت بودند پذیرا نیست.
و تمام این سوال پاسخی براین مساله است که جهان بیهوده و عبث آفریده نشده است.

محمد ساجدی چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:17 ق.ظ

با سلام
اگر کسی ادعا کند که آیه ای از قران را کاملا ترجمه و تفسیر کرده. به حق در اشتباه است . چه اینکه عمق محتوی این ایات بی حد است .
اما در مورد آیه کریمه مذبور آنچه به ذهن نویسنده متبادر است بطور خلاصه اینکه این آیه اولا گواهی بر عدالت الهی در اتمام حجت بر همه بندگان و ثانیا گواهی بر فطرت الهی انسانها (حتی اگر پیام پیامبری نیز به گوش او نرسد ) و ثالثا بیان صریح و موکد و مکرر مرز خوب و بد و سعادت و شقاوت از دید قرآن میباشد . ( آیا در خدا شک دارید که آفریننده آسمانها و زمین است . ابراهیم ۱۰)

مهدی رضایی حسن آبادی(دانشکده مهندس چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:19 ق.ظ

ترجمه : ای فرزندان آدم ، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست؟ و مرا بپرستید ، که راه راست این است؟
(Did I not charge you, O children of Adam! that you should not serve the Shaitan? Surely he is your open enemy.And that you should serve Me; this is the right way.)
کلمه اعهد به معنای وصیت ( سفارش ) است و مراد از عبادت کردن و پرستیدن شیطان اطاعت اوست در وسوسه هایی که می کند و به آن امر می کند ( یعنی وسوسه های شیطان را اطاعت نکنید ، زیرا که ) غیر از خدا و کسانی را که خداوند دستور داده نباید اطاعت کرد . در این آیه برای نپرستیدن شیطان چنین علت آورده که : او برای شما دشمنی است آشکار ، آشکار بودن دشمنی اش هم از این جهت است که دشمن در دشمنی کردن خیر کسی را نمی خواهد ، بعضی از مفسرین گفته اند : مراد از عبادت شیطان ، پرستش خدایان دروغین است و اگر این پرستش را به شیطان نسبت داده ، از این جهت است که : شیطان با تسویلات و جلوه دادن های خود این عمل زشت را به گردن بت پرستان گذاشته ولی این گونه تفسیر کردن ، بیهوده خود را به زحمت افکندن است . وجه اینکه چرا خداوند مجرمین را به عنوان بنی آدم خطاب کرده این است که دشمنی شیطان نسبت به مشرکین ، به خاطر غرض خاصی که به آنها داشته باشد ، نبوده ، بلکه به خاطر این بوده که فرزندان آدم بودند و این دشمنی در روز اول آن جا بروز کرد که مامور به سجده بر آدم شد و زیر بار نرفت و استکبار کرد ، نتیجه اش هم این شد که از درگاه خدا رانده شد از آن روز با ذریه آدم نیز دشمن گردید و همه را تهدید کرد ، و به طوری که قرآن حکایت کرده گفت : ارایتک هذا الذی کرمت علی لئن اخرتن الی یوم القیمه لا ختنکن ذریته الا قلیلا ، و اما آن عهدی که خدای تعالی با بنی آدم کرد که شیطان را عبادت و پرستش و اطاعت نکنند ، همان عهدی است که به زبان انبیا و رسولان خود به بشر ابلاغ فرمود و تهدیدشان کرد از اینکه او را پیروی کنند ، مانند این پیام که فرمود : یابنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه و نیز فرموده و لا یصدنکم الشیطان انه لکم عدو مبین ولی بعضی از مفسرین گفته اند : مراد از عهد مزبور عهدی است که خدای تعالی در عالم ذر از انسانها گرفت و فرمود : الست بربکم قالوا بلی ، عهد عالم ذر به وجهی عین آن عهدی است که در دنیا متوجه بشر کرده است.
و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم : این جمله عطف است به جمله قبلش و در تفسیر صراط مستقیم اینکه صراط در لغت به معنای طریق و سبیل نزدیک بهمند ، و اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم ، باید بدانیم که خدای تعالی صراط را بوصف استقامت توصیف کرده ، و آنگاه بیان کرده که این صراط مستقیم را کسانی می پیمایند که خدا بر آنان انعام فرموده . و صراطی که چنین وصفی و چنین شانی دارد ، مورد درخواست عبادت کار ، قرار گرفته ، و نتیجه و غایت عبادت او واقع شده ، و بعبارت دیگر ، بنده عبادت کار از خدایش درخواست می کند که عبادت خالصش در چنین صراطی قرار گیرد.
یکی از خصیصه های نیک آدمی وفای به عهد است .ما هم که با خدای خود پیمان بسته ایم آیا درست است که زیر قول خود بزنیم ...

محمد حسین نوری چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:30 ق.ظ

آیا با شما عهد نبستم ای بنی آدم که شیطان را نپرستید که همانا او برای شما دشمنی آشکار است و اینکه مرا بپرستید که این همان راه مستقیم است.

سید جلال زمانیان کشفی-دانشکده علوم چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:00 ب.ظ

به نام خدا
اساسا این ایه حکایت برتاکید درمورد پیمان شکنی انسان دارد.انسان ازماده نسی به معنای فراموشی وانسان یعنی بسیارفراموشکار.
خداوند با آوردن اولم درحقیقت یک تاکیید دارد براینکه قبلا به انسان کرده که شیطان راپیروی نکنیدزیرااودشمن اشکارشماست و بازتاکییدمیکند که قبلابه انسان یادآورشده که بدرستیکه اگرمن راعبادت کنید این راه مستقیم است.
پس دراین ایه یک تاکیید وهشدارمجدد یک تلنگر یک سئوال جدی پرمفهوم وجوددارد که انسان مسلمان بایدآنرا مورد توجه قرار دهد.

دکتر اصغر کیوان حسینی . علوم اداری چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:03 ب.ظ

ای فرزند آدم پایبندی به پیمان ؛ سرپیچی از شیطان ؛و ؛تمسک به حبل عبودیت؛ را به تو گوشزد مینمایم. چرا که تنها دوری از آن و نزدیکی به این مسیر راست الهی را بر تو آشکار خواهد کرد.

امیر حسین کفشکنان - دانشکده فنی مهن چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:35 ب.ظ

سلام علیکم
آیه ی مورد سوال به قیامت و جدایی افراد از یکدیگر اشاره دارد ، چنانکه میفرماید ای بدکاران و مجرمین از مومنین جدا شوید ، ای مجرمین هر چند خودتان را در دنیا به جای مومنین جا میزدید و از نام و اعتبار آنها استفاده میکردید ، اما امروز زمان آن فرا رسیده که از آنان جدا شوید (و به سوی سرنوشت خود بروید).
در ذیل تفسیر آیه اینگونه آمده که خداوند میفرماید : ای انسان من در عالم زر از تو عهد گرفتم و تو نیز اقرار کردی که من پروردگارت هستم اما در عمل به جای پرستش من به دنبال شیطان (در اینجا مراد از شیطان هوای نفس + شیطان است.) و تبعیت از او رفتی و مولا و پیشوای خودت را با اختیار غیر از من برگزیدی ، پس جهنم حق توست که با علم کامل و اختیار آن را انتخاب کردی .
(در بعضی تفاسیر منظور از جدایی ، جدایی بین خود فرد فرد کفار از هم بیان شده ، در بعضی جدایی گنهکاران از شفیعانشان و در برخی نیز جدایی به معنی جدایی صف صف مجرمان از هم و قرار گرفتن آنها در گروههای مختلف تعبیر شده است.)
التماس دعا

مصطفی مهران پور -->اقتصاد نظری یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:51 ق.ظ

به نام خالق صراط المستقیم.
معنی ::
((آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست ))
((مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است ))::
خدایا شیطان بر اساس قضای تو نه به خاطر غرور خودش کافر شد و گفت::لاغوینهم اجمعین الا عبادک المخلصین:: و خالق ما را امر به اطاعت از خویش کرد.
حال این ما هستیم که با درک از الله اطاعت از او می کنیم. از اگر او را نشناسیم اگر حتی قدرت درک اینکه او کنار ماست را نداشته باشیم گمراه می شویم . خدایا به ما توفیق راههای شناخت خودت را عطا کن.
اما شیطان او که لحظه ای سر کشی کرد و مغرور شد و شد گمراه. ما چه ما که همیشه غرق در گناه در محضر الله هستیم. خدایا رحم کن بر بنده ضعیف و ذلیل و حقیر و مسکین و مستکینت. خدایا صراط المستقیم ::علی بن ابیطالب (ع) :: را به ما نشان ده تا از آن بهره مند شویم . ای خالق هستی ای که عشقت در اولیاات تجلی میکند ذره ای از آن انفاس بزرگان را بر ما بتابانو ای مهربان ترین مهربان ها.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد