پرسش های خداوند از ما -۳

سوال سوم:

 

 

این پرسش در آیه ۱ سوره انسان  مطرح شده است.

نظرات 72 + ارسال نظر
محمد حسین عدالت پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:12 ق.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.

محمد علی عبدی زاده - سازمان مرکزی - ر پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:18 ب.ظ

در حـدیثى از پیغمبراکرم (ص ) آمده است : ((کسى که سوره هل اتى را بخواندپاداش او بر خداوند بهشت و لباسهاى بهشتى است )).
با این که بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است , ولى در آغاز آن سـخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز اسـت , مـى فـرمـاید: ((آیا (چنین نیست که ) زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود))! (هل اتى على الا نسـان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).
منظور از((انسان )) دراینجا نوع انسان است , وعموم افراد بشر را شامل مى شود.
در این آیه همچنین از آفرینش انسان و خلقت او از نطفه ((امشاج )) (مختلط) و سپس هدایت و آزادى اراده او سخن مى گوید.

اعظم بدری - سازمان مرکزی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:08 ق.ظ

آیا چنین نیست که زمانی طولانی برانسان گذشت و چیز قابل ذکر نبود . منظور فاصله زمانی بین آفرینش جهان هستی و آفرینش انسان می باشد که بین این دو فاصله زیادی وجود دارد . نطفه بی ارزش انسان از آب و خاک و هوا که هر یک در گوشه ای از جهان هستی است گرد آوردیم و او را آفریدیم و به او ارزش و حقیقت و اراده و آزادی دادیم و تمام و سایل هدایت را در اختیارش نهادیم . این جز در ید قدرت لایزال الهی نیست .

سمیه تواضعی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ق.ظ

یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیج کس نبود
در اغاز افرینش فقط خدا بو دخداوند انسان را از نیستی محض . وجود و هستی بخشید
اما ایا از همان اول ما را به همین هیات آفرید به وجود امدن انسان از کجا شروع شد و چگونه تمام شد . ایا فقط حضرت ادم و حوا را از گل افرید و بعد از روح خود در ایشان دمید یا اینکه همه انسانها این مرحله از حیات را تجربه میکنند .
شاید در پاسخ به این سوالات است که خداوند میفرماید :
انسان پیش از اینکه به این هیات به وجود اید چیز قابل ذکری نبود
اما خداوند من اکنون هم اگر این وجو د نمایانگر وهابیت و علم بی منتها و قدرت و آفرینندگی تو نبود .چیز قابل ذکری نیستیم . هر چه هست از توست. هر چه هست تویی
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو میکنند رو ای تو همیشه در میان

طاهره جاویدی/عضو هیئت علمی دانشکده شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:18 ق.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
آرى ، ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.
در تفسیر جمله ((لم یکن شیئا مذکورا)): چیز قابل ذکرى نبود نیز نظرات دیگرى اظهار شده است ، از جمله اینکه : انسان به هنگامى که در عالم نطفه و جنین بود موجود قابل ذکرى نبود، ولى بعدا که مراحل تکامل را پیمود به موجودى قابل ذکر تبدیل شد.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: ((انسان در ((علم خدا)) مذکور بود، هر چند در ((عالم خلق )) مذکور نبود)).
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: ((انسان در ((علم خدا)) مذکور بود، هر چند در ((عالم خلق )) مذکور نبود)).
در بعضى از تفاسیر نیز آمده که منظور از ((انسان )) در اینجا علماء و دانشمندان است که قبل از فرا گرفتن علم قابل ذکر نبودند، اما بعد از رسیدن به نظام علم در میان همه مردم ، در حیات و بعد از موتشان ، همه جا ذکر آنها است .

زهرا گنجعلی دانشکده علوم شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:59 ق.ظ

آیا انسان را آن هنگام از روزگار به یاد آید که چیزی در خور یادکرد نبود؟
امام باقر(ع): انسان در علم خدا مذکور بود هرچند در عالم خلق مذکور نبود.
و من میگویم نه! خدایا حتی اگر تو این سوال را از من نمی پرسیدی من از چنین زمانی اطلاع نداشتم.و اگر لطف تو شامل حال انسانها نمیگشت هرگز چیز در خور یادکردی نبودیم هر چند که ما هم باید تلاش کنیم تا آن گونه باشیم که تو مپسندی و برای آن ما را قابل ذکر کردن کردی .
زمانی بوده که هر کدام از مواد اصلی وجود انسان در گوشه یکی از سه محیط پهناور افتاده بود و او در حقیقت در میان آنها گم شده بود(منظور از انسان نوع انسان به نظر مرسد و عموم افراد بشر را شامل می شود)
شاید همانکونه که علما و دانشمندان قبل از فرا گرفتن علم قابل ذکر نبودند اما بعد از رسیدن به نظام علم در میان همه مردم در حیات و بعد از موتشان همه جا ذکر آنهاست.

سید جلال زمانیان کشفی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ب.ظ

به نام خدا
مفهوم این ایه اشاره مستقیم به پیچیدگی خلقت انسان ازعدم وازهیچ داردوعظمت قدرت خداوند رادرخلقت یک موجودپیچیده مثل انسان ازذرات موجوددربادواب وخاک دارد
این موضوع یک اشارت علمی هم دارد وان هم بحث نقش عناصرچهارگانه درتغییرات ژنتیک انسان است.

سید سعید حجت( پژوهشکده علوم گیاهی) شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:28 ب.ظ

سوال سوم
آیه ۱ سوره انسان
بسم الله الرحمن الرحیم

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا

هر آینه بر انسان مدتی از زمان گذشت و او چیزی در خور ذکر نبود
سوره دهر (انسان )
این سوره در ((مدینه )) نازل شده و 31 آیه دارد .
این سوره به پنج بخش تقسیم مى شود:در بـخـش اول از آفرینش انسان و خلقت او از نطفه ((امشاج )) (مختلط) و سپس هدایت و آزادى اراده او سخن مى گوید.
بیان آیات این سوره در آغاز ، خلقت انسان را بعد از آنکه نامی از او در میان نبود خاطر نشان می سازد ، و سپس می فرماید که خدای تعالی او را به راهی که تنها راه اوست هدایت کرد ، حال یا این انسان شکر هدایتش را می گزارد ، و یا کفران می کند / آنگاه می فرماید برای کافران انواعی از عذاب و برای ابرار الوانی از نعمت آماده کرده ، و اوصاف آن نعمت ها را در طی هجده آیه شرح می دهد
هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا استفهام در این آیه برای تثبیت مطلب است ، و در نتیجه معنا را به طور سربسته اثبات می کند ، و معنای آن این است که به طور مسلم روزگاری بوده که نام و نشانی از انسان نبوده است.
با این که بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است , ولى در آغاز آن سـخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز اسـت , مـى فـرمـاید: ((آیا (چنین نیست که ) زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود))! (هل اتى على الا نسـان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).منظور از((انسان )) دراینجا نوع انسان است , وعموم افراد بشر را شامل مى شود.
بعد از این مرحله , نوبت آفرینش انسان , و موجود قابل ذکر شدن است مى فرماید: ((ما انسان را از نـطـفـه مختلطى آفریدیم , و او را مى آزمائیم , (بدین جهت ) او را شنوا و بینا قرار دادیم )) (انا خلقنا الا نسـان من نطفة امشـاج نبتلیه فجعلنـاه سمیعا بصیرا).آفـریـنـش انـسـان از ((نـطـفـه مخلوط)) ممکن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و ترکیب ((اسـپـرم )) و ((اوول )) بوده باشد همان گونه که در روایات اهل بیت (ع ) اجمالا به آن اشاره شده است .یـا اشـاره به استعدادهاى مختلفى که در درون نطفه از نظر عامل وراثت ازطریق ژنها و مانند آن وجـود دارد, و یـا اشـاره به اختلاط مواد مختلف ترکیبى نطفه است , چرا که از دهها ماده مختلف تشکیل یافته , و یا اختلاط همه اینها با یکدیگر. معنى اخیر از همه جامعتر و مناسبتر است .

۸۴۲۲۳۳۰۲۸۹ شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:37 ب.ظ

آیا چنین نیست که زمان زیادی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟
زمانی پیش از پیدایش انسان به این صورت اجزا بدن او پراکنده بود
خدایا میدانم من هم اکنون نیز هیچ چیز نیستم .

محمد رضا رجب زاده - علوم اداری و اقت شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:18 ب.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!

مراد خداوند از انسان در این آیه نوع بشر بوده است .
این آیه به این مطلب اشاره دارد که خداوند انسان را از هیچ آفریده است و تمامی ذرات وجود انسان در جهان پراکنده است و این ذرات به اذن و اراده خداوند با چنان نظم و هماهنگی در کنار یکدیگر جمع شدده اند و موجودی به نام انسان را پدید آورده اند که مقام خلیفه الهی را در جهان دارد.

آری ای یگانه نوازنده گیتار هستی .......
من هیچ بودم حتی هیچ هم نبودم تا اینکه تو روزی اراده کردی که در زمین خلیفه ای داشته باشی .
در آن روز فرشتگان در گاه با عظمتت را جمع کردی به آنها گفتی موجودی خواهم ساخت از گل که همه شما او را سجده
باید کرد .
ذرات خاک دونمایه و پست را با ذرات آب گل کردی و به دست تدبیر خویش گل را چنان شکل دادی که فرشتگان درگاهت انگشت به دهان مانند و سپس از روح خود در این کالبد گلی دمیدی و آنگاه موجودی ساختی که اشرف مخلوقات نام نهادی و خود گفتی « و تبارک الله احسن الخالقین» .

آری خدایا......
من هیچگاه فراموش نخواهم کرد که از هیچ به همه چیز رسیده ام و می دانم که از دامن خاک آمده ام و بدان باز خواهم گشت ....!
پس با این همه چگونه می توانم تو را نافر مانی کنم ... ای آفریننده بی همتایم از تو عاجزانه می خواهم که اگر حتی لحظه ای این حقیقت را فراموش می کنم و بر خود ظلم کرده نافرمانیت را می کنم مرا ببخشی.
خدایا کمکم کن ....خدایا کمکم کن ....

امیر حسین کفش کنان - دانشکده فنی مهن شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام علیکم
آیه مطرح شده به مضمون خلقت انسان و قدرت خداوند اشاره میکند .
* در علم ماده هر معلولی نیاز به علتی دارد که به وجود آورنده و در اصطلاح سر منشا آن باشد و در کل هر مخلوقی که پدید می آید از چیزی مذکور (که پیش از آن وجود داشته) به وجود می آید . *
این آیه بیان میکند که خداوند متعال با قدرت بی انتهای خود توانسته موجودی خلق کند که پیش از این وجود نداشته ، انسانی که از هیچ خلق شده و از امری پدید آمده که نه مذکور بوده و نه علت مادی بوده ؛ تنها علت انسان خداست و انسان معلول هیچ قدرتی نیست مگر قدرت لایتنهی خدای جهان آفرین .
التماس دعا

۸۴۱۳۱۴۰۰۶۶ دانشکده ادبیات یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:57 ق.ظ

معنی آیه:آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
آرى ، ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.
۸۴۱۳۱۴۰۰۶۶ از دانشکده ادبیات

محمد حسن کفش کنان یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:31 ق.ظ

آیا بر انسان زمانى از روزگار گذشت که چیزى در خور ذکر نبود ؟
دانشکده مهندسی
مهندسی شیمی۸۳۱۲۴۴۰۳۸۵

محمود عزیزی یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ب.ظ

1 - آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!

مجتبی رضایی یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:06 ب.ظ

1 - آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود

ابوالفضل و طهورا قاسم زاده - سازمان دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:02 ق.ظ

آیا انسان روزهای زیادی را پشت سر نگذاشت که چیزی برای ذکر کردن نداشت ؟ این سوره در ارزش دادن به نعمت وجود امامان ما می باشد . اگر این نعمت نبود ما هیچ چیزی برای گفتن نداشتیم

نزهت مهاجرنسب دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:24 ق.ظ

آیا انسان را آن هنگام از روزگار ( به یاد ) آید که چیزی در خور یادکرد نبود ؟

مجتبی دهستانی - علوم اداری دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:40 ق.ظ

البته من تصور می کنم که این آیه مربوط به عالم زر می باشد که در آنجا خداوند تمام روح ها را خلق نمود و از آنها پیمان گرفت.
البته مربوط به خلقت انسان هم می باشد که انسان را از آب گندیده و نجسی خلق نمود.

مژگان ثابت تیموری -پژوهشکده علوم گی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ق.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!

ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است
مى فرماید: ((آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیزى قابل ذکر نبود))؟ (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).
آرى ، ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.
آیا منظور از ((انسان )) در اینجا نوع انسان است ، و عموم افراد بشر را شامل مى شود؟ یا خصوص حضرت آدم است ؟.
آیه بعد که مى گوید ما انسان را از نطفه آفریدیم قرینه روشنى بر معنى اول مى باشد، هر چند بعضى معتقدند که انسان در آیه اول به معنى حضرت((آدم )) و ((انسان )) در آیه دوم اشاره به فرزندان آدم است ، ولى این جدائى در این فاصله کوتاه بسیار بعید به نظر مى رسد.
دربسیاری از آیات بر این نکته که انسان را از چیز بی ارزشی خلق کرده ایم تNکید شده است و در تمامی این موارد منظور این است که ای انسان تو با این آغاز پست بر خود غره مشو و از غرور و نافرمانی و سرپیچی از اوامر الهی مبرا باش چرا که تو بی مقدار تر از آبی که گمان می کنی اگر به آغاز خلقت خود برگردی لیکن منظور این نیست که ارزش انسان را به عنوان یک مخلوق عزیز و مقرب درگاه خدا نادیده انگارد.

زهرا دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:06 ق.ظ

زهراکرد- دانشکده مهندسی
آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی هیچ لایق ذکر نبود.

زهرا نعیمی -دانشکده علوم اداری دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:37 ق.ظ

1-آیا بر انسان روزگارانى بگذشت که چیزى قابل ذکر نبود؟ (1).
2-با اینکه بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است ، ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است. مى فرماید: ((آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیزى قابل ذکر نبود))؟ (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).
آرى ، ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.
آیا منظور از ((انسان )) در اینجا نوع انسان است ، و عموم افراد بشر را شامل مى شود؟ یا خصوص حضرت آدم است ؟.
آیه بعد که مى گوید ما انسان را از نطفه آفریدیم قرینه روشنى بر معنى اول مى باشد، هر چند بعضى معتقدند که انسان در آیه اول به معنى حضرت آدم )) و ((انسان )) در آیه دوم اشاره به
فرزندان آدم است ، ولى این جدائى در این فاصله کوتاه بسیار بعید به نظر مى رسد.
در تفسیر جمله ((لم یکن شیئا مذکورا)): چیز قابل ذکرى نبود نیز نظرات دیگرى اظهار شده است ، از جمله اینکه : انسان به هنگامى که در عالم نطفه و جنین بود موجود قابل ذکرى نبود، ولى بعدا که مراحل تکامل را پیمود به موجودى قابل ذکر تبدیل شد.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: ((انسان در ((علم خدا)) مذکور بود، هر چند در ((عالم خلق )) مذکور نبود)).
در بعضى از تفاسیر نیز آمده که منظور از ((انسان )) در اینجا علماء و دانشمندان است که قبل از فرا گرفتن علم قابل ذکر نبودند، اما بعد از رسیدن به نظام علم در میان همه مردم ، در حیات و بعد از موتشان ، همه جا ذکر آنها است .
بعضى نقل کرده اند که ((عمر بن خطاب )) این آیه را از کسى شنید گفت اى کاش آدم همچنان غیر مذکور باقى مانده بود، و از مادرزاده نمى شد، و فرزندانش مبتلا نمى شدند!.
و این سخن تعجب آور است چرا که در واقع ایرادى است به مساءله آفرینش .
به هر حال بعد از این مرحله نوبت آفرینش انسان ، و موجود قابل ذکر شدن است ، مى فرماید. ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم ، و او را مى آزمائیم ، و لذا او (را شنوا و بینا قرار دادیم.
3- استفهام در این آیه براى تثبیت مطلب است ، و در نتیجه معنا را به طور سربسته اثبات مى کند، و معناى آن این است که به طور مسلم روزگارى بوده که نام و نشانى از انسان نبوده ، و چه بسا مقصود آن مفسرى هم که گفته کلمه ((هل )) در این آیه به معناى کلمه ((قد)) است همین باشد، نه اینکه خواسته باشد بگوید: یکى از معانى کلمه ((هل )) ((بتحقیق )) است ، که بعضى خیال کرده اند.
و مراد از ((انسان )) در این آیه جنس بشر است ، و اما اینکه بعضى گفته اند: مراد از آن آدم ابو البشر است ، با آیه بعدى سازگار نیست ، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده ، و آیه بعدى در باره همین انسان مى فرماید ((انا خلقنا الانسان من نطفه )).
و کلمه ((حین )) به معناى یک قطعه محدود از زمان است ، حال چه کوتاه باشد و چه طولانى ، و کلمه دهر به معناى زمانى ممتد و طولانى و بدون حد است ، یعنى زمانى که نه اولش مشخص است ، و نه آخرش .
و منظور از جمله ((شیئا مذکورا)) این است که انسان چیزى نبود که با ذکر نامش جزو مذکورات باشد مثلا چیزى در مقابل زمین یا آسمان و خشکى و ترى و غیره بوده باشد، و بدین جهت نامى از او در میان نبود. هنوز خلق نشده بود تا موجود بشود و مثل سایر موجودات نامش برده شود، و گفته شود: آسمان ، زمین ، انسان ، درخت و غیره ، پس مذکور بودن انسان کنایه است از موجود بودن بالفعل او، و نفى آن یعنى نفى مذکور بودنش تنها به مذکور بودنش خورده ، نه به اصل شى ء بودن انسان ، نمى خواهد بفرماید انسان شى ء نبود، چون مى دانیم ، شى ء بوده ، ولى شیئى که مذکور شود نبوده ، شاهدش این است که مى فرماید: ((انا خلقنا الانسان من نطفه ...)) براى اینکه مى فهماند که ماده انسان موجود بوده ، و لیکن هنوز بالفعل به صورت انسان در نیامده بود. و زمینه آیه شریفه و آیات بعدش زمینه احتجاج است مى خواهد بفهماند انسان موجودى است حادث ، که در پدید آمدنش نیازمند به صانعى است تا او را بسازد و خالقى که او را خلق کند، و همینطور هم بوده است ، پروردگارش او را آفریده و به تدبیر ربوبیش به ادوات شعور یعنى سمع و بصر مجهزش کرده ، تا با آن ادوات شعور به راه حق هدایت شود، راهى که در طول حیاتش واجب است طى کند، حال اگر کفران کند به سوى عذابى الیم مى رود، و اگر شکر کند به سوى نعیمى مقیم سیر مى کند.
و معناى آیه این است که : ((هل اتى - قد اتى )): به تحقیق آمد بر آدمى قطعه اى محدود از زمانى ممتد و غیر محدود در حالى که انسان بالفعل در شمار مذکورات نبود.
4- به نظر من خداوند در این ایه می خواهد که قدرت خود را به انسان نشان دهد وبه انسان یاداور شود که هر چه دارد لطفی است که از سوی خدا شامل حال او شده است . اگر کسی به این ایه با دقت فکر کند مطمئنا هیچ گاه دچار غرور نمی شود .

هاجر لکزیان - علوم تربیتی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ب.ظ

به نظر من این آیه به شکلی عجیبی تدایی کننده ی مفهوم آخر الزمان و ظهور منجی است. چرا که اشاره آیه به ناچیز بودن انسان و اینکه خداوند به انسان تکامل بخشیده و تکامل نهایی او را به او در آخر الزمان وعده داده است(( البته این مسئله استنباط شخصی من است)). و نیز این آیه به مسئله قیامت و رستاخیز انسان اشاره دارد. نام سوره و آوردن این مفهوم در اولین آیه حاکی از این مسئله است که خداوند. از همان ابتدای آفرینش و حتی قبل از آفرینش(چنانکه در آیه ۲ به این مسئله اشاره شده )به عاقبت کار و نتیجه این آفرینش که همانا رستگاری انسان است توجه نموده و حتی آن را در کتاب خود ذکر نموده تا چراغ راه انسان ها باشد. برای زندگیشان در این جهان

زهره بهبودی-مدیریت تربیت بدنی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ب.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است
ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.(انسان)

محسن برغمدی ـدانشگده تربیت بدنی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:07 ب.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است
ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.(انسان)

محسن برغمدی ـدانشگده تربیت بدنی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:15 ب.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است
ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.(انسان)

زهره بهبودی-مدیریت تربیت بدنی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:19 ب.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است
ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.(انسان)

محسن برغمدی ـدانشگده تربیت بدنی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ب.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است
ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.(انسان)

هادی برزگر ۸۵۱۲۲۵۲۴۵ علوم تربیتی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:18 ب.ظ

- آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
با اینکه بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است ، ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است همانگونه که در تفسیر سوره قیامت در چند صفحه قبل شرح دادیم .
مى فرماید: ((آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیزى قابل ذکر نبود))؟ (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).
آرى ، ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.
آیا منظور از ((انسان )) در اینجا نوع انسان است ، و عموم افراد بشر را شامل مى شود؟ یا خصوص حضرت آدم است ؟.
آیه بعد که مى گوید ما انسان را از نطفه آفریدیم قرینه روشنى بر معنى اول مى باشد، هر چند بعضى معتقدند که انسان در آیه اول به معنى حضرت ((آدم )) و ((انسان )) در آیه دوم اشاره به فرزندان آدم است ، ولى این جدائى در این فاصله کوتاه بسیار بعید به نظر مى رسد.
در تفسیر جمله ((لم یکن شیئا مذکورا)): چیز قابل ذکرى نبود نیز نظرات دیگرى اظهار شده است ، از جمله اینکه : انسان به هنگامى که در عالم نطفه و جنین بود موجود قابل ذکرى نبود، ولى بعدا که مراحل تکامل را پیمود به موجودى قابل ذکر تبدیل شد.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: ((انسان در ((علم خدا)) مذکور بود، هر چند در ((عالم خلق )) مذکور نبود)).
در بعضى از تفاسیر نیز آمده که منظور از ((انسان )) در اینجا علماء و دانشمندان است که قبل از فرا گرفتن علم قابل ذکر نبودند، اما بعد از رسیدن به نظام علم در میان همه مردم ، در حیات و بعد از موتشان ، همه جا ذکر آنها است .
بعضى نقل کرده اند که ((عمر بن خطاب )) این آیه را از کسى شنید گفت اى کاش آدم همچنان غیر مذکور باقى مانده بود، و از مادرزاده نمى شد، و فرزندانش مبتلا نمى شدند!.
و این سخن تعجب آور است چرا که در واقع ایرادى است به مساءله آفرینش .

انسیه توکلی فر سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:28 ق.ظ

خداوند در این سوره ابتدا با اشاره به اصل وجود ظاهری انسان ها آنها را موجودی پست معرفی می کندولی در ادامه با اشاره به انسان های پاکی که برای رضای خدا غذای خود را انفاق نمودند و با تمجید از آنها به انسان یک الگوی عملی زندگی و اخلاقی معرفی می کنددر حقیقت انسان تا به حقارت خود پی نبرد به دنبال بهتر شدن نمی رودخداوند در این سوره یک روش تربیتی خاص را در پیش می گیرد و آن این که ابتدا با معرفی بهشت و نعمت های آن انسان را ترغیب و تشویق می نماید سپس در آیات بعدی با اشاره به عقوبت گناه او را نهی میکند که این روش می تواند بسیار موثر باشد

مینا زوارمقدم سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ق.ظ

آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی لایق ذکر هیچ نبود؟

دکتر محمد علی احمدیان دانشکده ادبی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:33 ق.ظ

اشاره این ایه شریفه به ایامی است که انسانها در مرحله قبل از اختراع خط و با سطح فرهنگ بسیار نازلی به سر می بردند.طبق تحقیقات دانشمندان علوم اجتماعی در ان ایام جوامع بشری در مرحله گرد اوری خوراک به سر می بردند و تفاوت زیادی با حیوانات نداشتند.تدریجا رسولان الهی شرایط را برای شکوفایی استعدادهای انسان فراهم نمودند و انسان توانست مراحل تکامل را طی نماید وبا اختراع خط و کتابت مراحل شکوفایی تمدن را طی نماید .بنابراین سوال مزبور میخواهد نقش وسهم هدایتهای الی را در نیل به مدارج تمدن و تعالی انسان را ذکر نماید..باشد که با یاداوری سیر تکامل انسان اورا به ذکر نعمتها و یاد اوری الطاف الهی رهنمون شود.

رقیه قطمیری سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ق.ظ

آیا چنین نیست که زمانی طولانی بر انسان گذشت که قابل ذکر نیست.
منظور از انسان در این آیه نوع انسان میباشد.که قبل از افرینش وهستی اش ذرات وجودی او هر کدام در گوشه ای پراکنده بودواو در میان آنها در حقیقت گم شده وقابل ذکر نبود.وسپس خداوند اورا هستی بخشید واورا که درعالم نطفه موجود قابل ذکری نبودبا پیمودن مراحل تکامل به موجود قابل ذکر تبدیل نمود.
امام باقر (ع):انسان در علم خدا مذکور بود هرچند در عالم خلق مذکور نبود.

سیده منصوره هاشمیان سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:58 ب.ظ

آیا زمان طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟

moazami سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:04 ب.ظ

بنام خدا
در این سوره پیرامون خلقت انسان ، آن هم زمانی که نامی از وی در میان نبوده ، بحث میکند و سپس می فرماید خداوندا او را به راهی که تنها راه اوست هدایت فرموده است ، حال این انسان شکر هدایتش را می نماید و یا کفران می کند.
می فرماید ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم ، و او را می آزماییم. برای همین او را شنوا و بینا قرار دادیم.

مرضیه وحدتی راد سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:06 ب.ظ

آیا در طی این روزگار هیچ چیز قابل ذکری در مورد انسان اتفاق نیفتاد.

ابوذر شیخی زاده ـ الهیات ـ علوم قرآ سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:07 ب.ظ

پروردگار من ... از زمانی که قدرتی یافتم که در سخنت بیاندیشم و از آن تاثیر پذیرم و بندگی ات را کنم آنچنان تو را از یاد بردم وشیفته‌ی اندک توانای‌ام شدم که گویی خود خالق خویشم و از یاد برده ام زمانی را که هیج نبودم به اندازه‌ی نطفه‌ای بی ارزش ... خدایا از این خواب غفلت بیدارم کن . هستی‌ام در گرو بیداری است.خدایا کمکم کن....

سمیه توانا ـکشاورزی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:13 ب.ظ

سوال۳- آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیزی قابل ذکر ی نبود؟ ما انسان را از نطفه ی مختلطی افریدیم.در واقع انسان در مسیر تکاملی قرار گرفته است که از نطفه های مختلطی آفریده شده است که این بیانگر این است که انسان در هر شرایط که دچار غرور می شود و امیال نفسا نی اش سرکش میکند بیاد آفرینش خود بیفتد و دچار کبر وغرور نشود که انسان در مراحلی از آفرینش از خاک و...... آفریده شده است و در تمام مراحل زندگی اش بیاد خدا باشد .

مریم سادات افخمی مصطفوی-علوم اداری سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:26 ب.ظ

ایا چنین نیست که زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود.در اغاز سخن از افرینش انسان است چرا که توجه به این افرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستا خیز است. اری ذرات وجود اوهر کدام در گوشه ای پراکنده بود در میان خاکها درلا به لای قطرات اب دریاها در هوایی که در جو زمین وجود دارد.مواد اصلی وجود اوهر کدام در گوشه یکی از این سه محیط پهناور افتاده بود و او در میان انها در حقیقت گم شده و هیچ قابل ذکر نبود ولی بعدا مراحل تکامل را پیمود و به موجودی قابل ذکر تبدیل شد.

ابوالفضل و طهورا قاسم زاده - سازمان سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:38 ب.ظ

آیا انسان روزهای زیادی را پشت سر نگذاشت که چیزی برای ذکر کردن نداشت ؟ اشاره به ارزش مقام اهل البیت ( ع) است .

علی افشاری صفوی-سازمان مرکزی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:49 ب.ظ

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا
آیا بر انسان زمانى از روزگار گذشت که چیزى در خور ذکر نبود ؟

شاید در ظاهر امر گذشته ای مبهم و یا نا چیز داشته باشیم
ولی آیا تا حال به عوالم قبل هم رجوعی کرده ایم آیا باور داریم که طینت خوب و بد ما در عالم ذر بنا شده است و ما مختار اعمال خود بوده ایم
مگر نه اینکه می دانیم که پروردگار متعال از ذره ها هم نمی گذرد چه خیر و شر باشد و چه بشری که هیچ بوده و خداوند به او همه چیز عنایت فرموده است
خداوند متعال در آیه 7 سوره زلزال می فرمایند
فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ «7» وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ
پس هرکس هموزن ذره اى نیکى کند ، آن نیکى را ببیند . « 7» و هرکس هموزن ذره اى بدى کند ، آن بدى را ببیند .
پس ای پروردگار بزرگ به برکت بزرگترین واسطه رحمتت که ماه رمضان است ما را که ذره ای بیش نیستیم را بیامرز
ای کاملترین کریم

ملیحه غلامی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:21 ب.ظ http://donyadidh.blogfa.com

به نام او که شایسته ترین است
همیشه در هجوم سوالهای بی جواب ذهنم
از چیزهایی که مرا تا اوج می برند و می شکنند
از چیزهایی که سیاهی غم را بر سینه ام می گسترانند
تنها یک واقعیت را می یابم ،واقعیت عدم ووجود، خدایا چگونه می توانم همچون خفتگان بیدرد بیارامم زمانی که لایق زیستنم چگونه می توانم بذر غرور و نخوت را در سینه ام بپراکنم زمانی که از قطره آبی گندیده به وجود آمدم
تو از چشمه بی کران هستی به من خوراندی و حیاتم بخشیدی من هیچی ندار را از نیستی و عدم به عرصه هستی کشاندی و بالاتر از آن اشرف مخلوقات خود قرارداد ی
وخلیفه خود در زمین ،حال به من بگو کدام دست و زبان قادر است شکر تو را به جای آورد
ای کاش تمامی آنهایی که اسیر این دنیای فانی هستند و خود را لایق تر از اینی که هستند میدانند تنها اندکی به آفرینش خود می اندیشیدند
خدایا در این ماه عزیز به همه ما کمک کن تا خود دروغین خود را بشکنیم ودر آسمان آبی عشق پرواز کنیم

مصطفی قاضی زاده سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:11 ب.ظ

جواب سوال : آیا به انسان زمانی از دنیا نبخشیدیم درحالی که متذکر نمی شوند .
بعدا تفسیرش را ارسال خواهم کرد

زهره زاغیان. سازمان مرکزی یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:14 ق.ظ

آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!
نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
با اینکه بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است ، ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است همانگونه که در تفسیر سوره قیامت در چند صفحه قبل شرح دادیم .
مى فرماید: ((آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیزى قابل ذکر نبود))؟ (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).
آرى ، ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.
آیا منظور از ((انسان )) در اینجا نوع انسان است ، و عموم افراد بشر را شامل مى شود؟ یا خصوص حضرت آدم است ؟.
آیه بعد که مى گوید ما انسان را از نطفه آفریدیم قرینه روشنى بر معنى اول مى باشد، هر چند بعضى معتقدند که انسان در آیه اول به معنى حضرت ((آدم )) و ((انسان )) در آیه دوم اشاره به فرزندان آدم است ، ولى این جدائى در این فاصله کوتاه بسیار بعید به نظر مى رسد.

مصطفی مهران پور -->اقتصاد نظری یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:04 ق.ظ

به نام حق. معنی آیه :آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟!: انسان به عالم هیچ است و در بدو ورود به دنیا که نطفه بی ارزش بود‌ دیگر هیچ هیچ است.پس ببینیم چرا این موجود حقیر عصیان میکند؟
فطرت بی نهایت طلب اوست و نفس اماره به سوء اوست که او را به هر چیزی که به بدست گرفتن قدرت می انجامد سوق میدهد.
حال پس چرا باید او از فرمان آفریننده قهار خود سر پیچی کند. چرا باید عصیان کند؟ آیا او موجود قدرتمندی است؟ خیر آیا او قدرت دیگری در برابر با خدا دارد؟ خیر.
پس بیاییم که به فرمان الهی که واقعا سعادت خودمان در آن است عمل کنیم.

حسن علی صالحی نیا - الهیات دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:20 ب.ظ

آیا انسانرا آن موقع از روزگار به یاد آید که چیزی در خور یاد کرد نبود؟

زینب شهری نژاد دانشکده ادبیات پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:12 ب.ظ

آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟!!
جمله ی معروفی است که می گوید: وقتی انسان به دنیا می آید در گوش او اذان می گویند و وقتی می میرد باز هم برایش اذان خوانده می شود پس چه مدت زمان کوتاهی است فاصله ی بین بودن و نبودن. لحظه ای که با به دنیا آمدن خود خوشحالی و سرور را به همراه می آوریم و لحظه ای که با رفتن خود عده ای را اندوهگین می کنیم.
... و ناگهان چقدر زود دیر می شود
پس باید قدر این لحظات و ساعت ماندن در دنیا را بدانیم و آن رادر راه خدمت به خلق الله و عبادت خداوند صرف کنیم تا در آن دنیا شرمنده ی اهل بیت علیهم السلام نباشیم.

شهناز مظهری نمین - الهیات شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:31 ق.ظ

لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم.
قال على علیه السلام : «اصل الانسان لبّه و عقله دینه (بحار 1 / 82)
موجوداتی که انسان نامیده می شوند دارای اصل و ریشه مشترکی هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.
این پدر و مادر خاص که نخستین انسانها هستند واز یک مرد و زن بوجود آمده اند.
انسان علاوه بر بعد جسمانی دارای گوهر غیر مادی نفس یا روح است.
حیات نفوس و ارواح انسانی مقدم بر جسم نیست و با حیات جسمانی آغازمی شود.
حقیقت انسان و انسانیت او به روح اوست نه جسم فناپذیر او .

سید علی موسوی بایگی شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:32 ق.ظ

خدایا!
با کمی تامل به اینجا رسیدم که مگر اکنون چیز در خور ذکری هستم که چون نظر در ذات تو می افکنم در خود چیزی جز ناچیزی نمی بینم. پس چه سخن از گذشته....

محمد ابراهیم زواری - سازمان مرکزی شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ب.ظ

آیا این زمان طولانی که بر انسان گذشته است، قابل تامل نیست؟
این آیه را میتوان به دو روش تفسیر کرد.
۱- این آیه را برای سرگذشت زندگی یک نفر از زمان انعقاد نطفه (تولد اول) تا زمان مرگ و سپس زندگی پس از مرگ را بررسی کرد. که در این بین زندگی در رحم مادر و رشد کردن و دوران مرگ اول (خروج از رحم مادر) و تولد دوم (در این دنیا) و همه مسائل این دنیا و همچنین مرگ دوم (خروج از این دنیا) و تولد سوم (آخرت) و مسائل مربوط به آن (جهنم و بهشت)‌ ... می‌توان بررسی کرد، این مدت طولانی و این همه مسائل که به انسان گذشته است، جای تامل ندارد؟
۲- و همچنین این آیه را می توان برای بررسی آفرینش انسان بررسی کرد به این صورت که توجه به دلایل خلقت انسان از جانب خدا و آمدن او به زمین و بالاخره رفتن او به جهان آخرت و پاداشها و مجازاتهایی که برای او آماده شده است،‌ آیا نیاز به فکر و تامل ندارد؟

- آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟
پروردگارا:تو را سپاس که ما را از عدم بوجود آوردی وسپس به ما این فهم وشعور را دادی که بفهمیم باید از تو تشکر کنیم و گرنه انسان آنقدر نا سپاس است که اگر تو او را هدایت نمی کردی حتی بخاطر این همه نعمت هایت سر بندگی در مقابل تو خم نمی کرد.

نطفه بى ارزش را انسان کردیم ، و تمام وسائل هدایت را در اختیارش نهادیم
با اینکه بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است ، ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است همانگونه که در تفسیر سوره قیامت در چند صفحه قبل شرح دادیم .
مى فرماید: ((آیا چنین نیست که زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیزى قابل ذکر نبود))؟ (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).
آرى ، ذرات وجود او هر کدام در گوشه اى پراکنده بود در میان خاکها، در لابلاى قطرات آب دریاها، در هوائى که در جو زمین وجود دارد، مواد اصلى وجود او هر کدام در گوشه یکى از این سه محیط پهناور افتاده بود، و او در میان آنها در حقیقت گم شده ، و هیچ قابل ذکر نبود.
آیا منظور از ((انسان )) در اینجا نوع انسان است ، و عموم افراد بشر را شامل مى شود؟ یا خصوص حضرت آدم است ؟.
آیه بعد که مى گوید ما انسان را از نطفه آفریدیم قرینه روشنى بر معنى اول مى باشد، هر چند بعضى معتقدند که انسان در آیه اول به معنى حضرت
((آدم )) و ((انسان )) در آیه دوم اشاره به فرزندان آدم است ، ولى این جدائى در این فاصله کوتاه بسیار بعید به نظر مى رسد.
در تفسیر جمله ((لم یکن شیئا مذکورا)): چیز قابل ذکرى نبود نیز نظرات دیگرى اظهار شده است ، از جمله اینکه : انسان به هنگامى که در عالم نطفه و جنین بود موجود قابل ذکرى نبود، ولى بعدا که مراحل تکامل را پیمود به موجودى قابل ذکر تبدیل شد.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: ((انسان در ((علم خدا)) مذکور بود، هر چند در ((عالم خلق )) مذکور نبود)).
در بعضى از تفاسیر نیز آمده که منظور از ((انسان )) در اینجا علماء و دانشمندان است که قبل از فرا گرفتن علم قابل ذکر نبودند، اما بعد از رسیدن به نظام علم در میان همه مردم ، در حیات و بعد از موتشان ، همه جا ذکر آنها است .
بعضى نقل کرده اند که ((عمر بن خطاب )) این آیه را از کسى شنید گفت اى کاش آدم همچنان غیر مذکور باقى مانده بود، و از مادرزاده نمى شد، و فرزندانش مبتلا نمى شدند!.
و این سخن تعجب آور است چرا که در واقع ایرادى است به مساءله آفرینش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد