پرسش های خداوند از ما - ۱۴

سؤال چهاردهم 

سوره علق - آیه ۱۴

نظرات 70 + ارسال نظر
۸۴۱۶۵۰۳۰۴۵ شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:22 ب.ظ

۸۴۱۶۵۰۳۰۴۵
آیا او نمى داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟!
توجه به این واقعیت که هر کارى را انسان انجام مى دهد در پیشگاه خدا است ، و اصولا تمام عالم هستى محضر خدا است ، و چیزى از اعمال و حتى نیات آدمى از او پنهان نیست ، مى تواند روى برنامه زندگى انسان اثر زیاد بگذارد، و او را از خلافکاریها باز دارد، مشروط بر اینکه ایمان به این مطلب واقعا در دل او جاى گیرد و به صورت یک باور قطعى در آید.خداوند در همه جا حضور دارد وتجلی حضور او را در همه جا می توان حس کرد انسانی که به طور واقعی او را شناخته به این موضوع اگاه است وتمامی اعمالش را بر این اساس تنظیم میکند بنا بر این انسان باید به یاد داشته باشد که هر لغزش وخطای وی هر چند مخفیانه انجام گیرد از خدا مخفی نمی ماند

اعظم السادات نعمتی یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 ق.ظ

دانشکده دامپزشکی-
آیا او نمى‏داند که خداوند مى‏بیند؟

نزهت مهاجرنسب یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:30 ب.ظ

مگر ندانسته که خدا می بیند ؟
بسیار لحظات را پشت سر گذاشته ایم که حتی دمی به یاد خدا نبوده ایم . آنقدر خود را غرق در دنیا و مسائل پوچ دنیوی ساخته ایم که نمی دانیم در محضر چه کسی هستیم . حتی وقتی به اصطلاح نماز می خوانیم هم متوجه نیستیم که رو به سوی کسی ایستاده ایم که می داند حواسمان کجاست . ولی شرم نداریم و به هر آنچه خود بدان تمایل داریم می اندیشیم و عمل می کنیم و بر زبان می آوریم .

۸۲۱۲۲۵۳۳۳۵(دانشکده علوم تربیتی) یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:01 ب.ظ

آیا او نمى داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟!




گیرم که تو از سر گنه درگذرى

- زان شرم که دیدى که چه کردم چکنم ؟!

مصطفی نوایی ـ دانشکده علوم اداری دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:42 ب.ظ

أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى‏
ترجمه :
آیا او نمى‏داند که خداوند مى‏بیند؟
نکته ها :
کلمه «کلاّ» یا به معناى نفى گذشته است یعنى این گونه نیست که انسان به یاد گذشته خود باشد که خداوند او را آفرید و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلکه به جاى بندگى طغیان مى‏کند و مانع بندگى دیگران نیز مى‏شود و ممکن است کلمه «کلاّ» به معناى حقًا و براى تأکید باشد. (899)
اگر انسان ظرفیّت نداشته باشد یا ثروت او را مغرور مى‏کند، چنانکه قارون مى‏گفت: <<انما اوتیته على علم عندى>> (900) یا قدرت او را مغرور مى‏کند، چنانکه فرعون مى‏گفت: <<الیس لى ملک مصر>> (901) یا علم او را مغرور مى‏کند. چنانکه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. <<اتیناه ایاتنا فاسلخ منها>> (902) ولى اگر ظرفیّت باشد، حتى هر سه در یک نفر جمع مى‏شود مثل حضرت یوسف و سلیمان ولى مغرور نمى‏شود، چون همه را از خداوند مى‏داند نه خود. چنانکه حضرت سلیمان گفت: <<هذا من فضل ربى>> (903) و حضرت یوسف گفت: <<ربّ قد اتیتنى من الملک و علّمتنى من تأویل الاحادیث>> (904) آرى خطر آنجاست که انسان به خود بنگرد نه خدا. (905) <<أن راه استغنى>>
طغیانگر نه خدا را بنده است نه دستورات الهى را به رسمیّت مى‏شناسد نه استدلال مى‏پذیرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش مى‏دهد.
مراد از عبدى که نماز مى‏خواند <<عبداً اذا صلّى>> چنانکه از آیات آخر سوره بر مى‏آید، رسول خداست، چون در آن آیات، آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهى نموده است و او را به سجده و قرب دعوت مى‏کند. از آنجا که این آیات، اولین آیاتى است که بر پیامبر نازل شده، پس آن حضرت قبل از رسیدن به مقام رسالت، نماز مى‏خوانده است. (906)
در احادیث مى‏خوانیم: ابوجهل از اطرافیان خود پرسید: آیا پیامبر در میان شما نیز براى سجده صورت به خاک مى‏گذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مى‏خوریم، اگر او را در چنین حالى ببینم، با پاى خود گردن او را له مى‏کنم. زمانى که متوجه شد پیامبر در حال نماز است، تصمیم گرفت با لگد بر سر مبارک آن حضرت در سجده بکوبد، همین که نزدیک شد، با حالتى عجیب عقب نشینى کرد و به مشرکان گفت: وقتى به او نزدیک شدم، در مقابل خود خندقى از آتش دیدم. (907)
با اینکه مراد از «عبداً» شخص پیامبر است ولى نکره آوردن آن، به خاطر تعظیم و بزرگداشت است. <<عبدًا اذا صلّى>>
پیام‏ها
1- انسان ناسپاس است. ما او را آفریدیم و هر چه نمى‏دانست به او آموختیم. امّا او در برابر پروردگارش طغیان مى‏کند. <<کلاّ انّ انسان لیطغى>>
2- انسان به خاطر آنکه به غلط خود را بى‏نیاز مى‏پندارد دست به طغیان مى‏زند. <<لیطغى ان رآه استغنى>>
3- بازداشتن از نماز، روشن‏ترین نوع منکرات است. <<ینهى عبداً اذا صلّى>>
4- حتى اگر احتمال حقانیّت دهند نباید اینگونه با پیامبر برخورد کنند. <<ان کان على الهدى>>
5 - انسان کم ظرفیّت است و پندار بى‏نیازى او را مست مى‏کند. <<لیطغى ان راه استغنى>>
6- علم به تنهایى کافى نیست. با اینکه به انسان علم دادیم امّا طغیان مى‏کند. <<علّم الانسان ما لم یعلم - انّ الانسان لیطغى>>
7- غنى بودن کمال است، ولى خود را غنى دیدن زمینه لغزشهاست. <<راه استغنى>>
8 - ایمان به معاد مانع طغیان است. <<انّ الى ربک الرجعى>>
9- هر چه داریم مى‏گذاریم و مى‏رویم خود را بى نیاز نپنداریم. <<انّ الى ربک الرجعى>>
10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. <<انّ الى ربک الرجعى>>
11- طاغوتیان مخالف نمازند. <<لیطغى - ینهى عبدًا اذا صلّى>> (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مى‏گیرد که دوام داشته باشد.)
12- نشانه بندگى خدا نماز است. <<عبدًا اذا صلّى>>
13- طاغوت‏ها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بى‏تفاوت و یا بنده هوسهاى خود یا دیگران) <<ینهى عبدًا اذا صلّى>>
14- نام و نشان مهم نیست، عملکردها مهم است. (نام نهى کننده و نمازگزار نیامده است.) <<ینهى - صلّى>>
15- سزاوار است کسى که امر به تقوى مى‏کند خودش از راه یافتگان باشد. <<کان على الهدى او امر بالتقوى>>
16- ریشه طغیان دو چیز است: یکى آنکه خود را بى‏نیاز مى‏بیند. <<رآه استغنى >>دیگر آنکه خدا را نمى‏بیند و گمان مى‏کند خدا هم او را نمى‏بیند. <<ألم یعلم بانّ اللّه یرى>>




امیر حسین کفشکنان - دانشکده فنی مهن دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:11 ب.ظ

سلام علیکم
این آیه خطابی است از جانب خداوند به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) که به گونه ای عامیانه نوعی دلگرمی برای پیامبر است ،‌ خداوند متعال میفرماید : آیا آن کسی که حق را تکذیب میکند نمیداند خدا او را میبیند و با این وجود رسول خدا ، قیامت و ... را رد میکند !
با توجه به آیات بعدی خداوند در رویکردی کاملا قاطع افرادی که سخنان پیامبر را تکذیب میکنند ، تهدید میکند که اگر از این تکذیب ها دست بر ندارند با ذلت و خواری عذاب میشوند .
در توضیح این آیه آمده در طول دوران اکثر افرادی که از این قبیل تکذیب کنندگان وحی بوده اند مترفین (افرادی که در ناز و نعمت بسر میبرند) هستند که معروفترین آنان ابوجهل است ، او سخن پیامبر را کذب میشمرد و قسم میخورد اگر پیامبر را در حال سجده ببیند گردن آن حضرت را لگد کوب کند ، یکبار که اتفاقا پیامبر را در این حال میبیند به جلو میرود ، اما گویا عاملی سر راه او قرار میگیرد ، بعدا که از او قضیه را جویا میشوند ، از خندق آتشی که در میان خودش و پیامبر می دیده سخن میگوید و پیامبر اکرم هم میفرمایند به خدا قسم که اگر او از قصد خود منصرف نمیشد فرشتگان آسمان بدن او را تکه تکه میکردند و هر کدام از قطعات را به طرفی میبردند .
از این تفاسیر و دیگر آیات این چنین بر می آید که عذابی سخت در انتظار مکذبین پیامبر ،‌ سخنان ایشان و رد کنندگان قیامت خواهد بود .
التماس دعا

فاطمه تقی پناهی- دانشکده علوم تربین سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:24 ق.ظ

چرا! می دانم که مرا می بینی
و همه اعمالم
حرفهایی که می زنم
فکرهایی که می کنم
همه در دیدگاه وسیع تو نمایان است.
اما این همه لطف و کرم که در حقم نموده ای مرا نسبت به تو گستاخ کرده و چنین به نظر می رسد که گویی فراموش کرده ام
تو مرا در هر حال می بینی.
این سوال را که از من می پرسی پاسخی برایش جز شرمندگی ندارم
اما تو هم این را بدان
که من اگر گستاخم و
چشمهای بینا و بصیرت را در هنگامه های زندگی برای لحظاتی حیاتی فراموش می کنم
برای این نیست که حضور تو را و نگاه تو را درک نکرده باشم و یا آن را مهم تلقی نکرده باشم نه!
تو مرا می بینی و
من می دانم که می بینی
لیکن بر من ببخشای این وانمود کردن به ندیدنم را
آخر من موجودی ضعیف و در برابر نفس بسیار ناتوان شده ام
و تا تو دستم را نگیری
باز هم دلم حضور پر از وضوحت را و نگاه وسیع و فراگیر و دائمی ات را فکر می کند که به فراموشی سپرده است...
پس خودت دست ناتوان دلم را در دستت بفشار
ای خداوند عزیزم!

سمانه سفیدمو - دانشکده مهندسی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:52 ق.ظ

آیا انسان نمی داند که خدا همه اعمال او را می بیند و همه را برای حساب و جزا ثبت میکند ؟
خدایا بارها در آیاتی که بر پیامبرت نازل کرده ای این جمله را دیده ام که ( اِن الله بعباده خبیر بصیر) و نیز این جمله را که (اّن الله لعفو غفور ) و بیم و امیدی دلم را فراگرفته .
خدایا عالم محضر توست و من با روسیاهی که از انجام گناهان برایم باقی می ماند چه کنم ؟

وحیده مهاجرهروی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 ب.ظ

ایا او نم دانست که خداناظرکارهای او ست واقعا اگر بدا نیم که الان دوربینی از مافیلم می گیرد این گونه رفتارنمی کردیم چون می ترسیدیم کسی ان را ببیند ولی گویاغافلیم که او بیدار است

فاطمه السادات حسنی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام
این روزها حال من هیچ خوب نیست.دلم برایت تنگ شده. دوباره گمت کرده ام انگار لای هرزگیهایم و می دانم که میبینی...
این روزها حتی حوصله ی نوشتنم هم نیست...از چه بنویسم اخر؟عهد های شکسته؟پرده های دریده؟حریم های مخدوش؟دل گم کرده؟این نامه را به خط گریه برایت مینویسم...کاش نمی آمدم...کاش لبیک نگفته بودم ...کاش ندیده بودم...کاش اینهمه پرده نمی پوشاندی ... کاش اینهمه بزرگ نبودی...کاش اینهمه حقیر نبودم...
به خدا خسته شدم از بس رسوا نشدم...اصلا به شکایت آمده ام آقا جان میفهمی...با من چه میکنی تو...من هر چه بیشتر کناره میگیرم از آدمها و میخواهم آن حقیقت خوار وجودم را برایشان عریان کنم تو می ایی رشته هایم را پنبه میکنی و من باز می شوم همان دختر مهربان پاک نیکو کار که باید حالا التماس دعایشان را پاسخ دهم ؟!!! اقا جان امروز را از سرم بگذرانم،فردا را چه کنم؟با آنهمه چشم حیران، که باور نخواهند کرد آن هیولای طغیانگر را که در پس نگاه به قول بعضی ها معصومانه ام!!!پنهان نفس می کشد....آقا جان خسته ام میبینی...این نامه را به خط گریه برایت مینویسم...بگذار بروند همه جا جار بزنند دخترک دیوانه شده...راست میگویند اخر اینهمه پرده پوشیت دیوانه ام کرده...
رمضان که امد گفتند با تو حرف بزنیم تا ببرندمان مهمانی...گفتم یک سری حرف قلمبه سلمبه می زنم اینجا تا ببرندم مهمانی، حرفهای خودمانی مان باشد برای مستجار...حالا روزهاست که رمضان رفته،من مانده ام با کرور غم ناگفته و قلمی که دیگر نمی نویسد...گمانم قیامت شده...آخر این روزها دستهایم عجیب سرکش شده اند ...میدانی گمانم آنقدر دیده اند کرده هایم را و و تو را که هی دیدی و دم نیاوردی که عاقبت دلشان برایت سوخت و عصیان کردند که دیگر نخواهند نوشت یاوه های بی سر و تهم را ...شاید بغض نگفتن خفه ام کند و خاموش شوم و دیگر مجالی نماند برایم برای عصیان...
دارند اذان میگویند ...داری دوباره صدایم میزنی...میدانم...میشنوم این نامه را ثصحیح نخواهم کرد ...همینطور پیش نویس بی هیچ حرف خورده ای برایت می فرستم...مستجارم اینجاست...داشتم خفه میشدم از نگفتن...باز مجالم دادی ...مثل همیشه و پناهم دادی مثل همه ی روزهای بیشمار پریشانی وآشفتگیم.
دیگر باکم نیست از آدمیان . تو را دارم پرده پوش مهربانم...دارم می ایم به سویت...حی علی الفلاح...
امدم مولا... لبیک ...اللهم لبیک...لبیک لا شریک لک لبیک...ان الحمد والنعمه لک و الملک...لا شریک لک لبیک


پوریا ابری ۸۳۱۲۲۲۰۰۶۹ چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:45 ب.ظ

آیا او ندانست که خدا - اعمال زشتش را - می بیند

وحیده حاجی محمدی پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:29 ق.ظ

مگر انسان ندانسته که خدا می بیند ؟

مهدی کوهستانی - علوم پایه پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:32 ق.ظ

ترجمه :
آیا(انسان) نمی‌داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟!
او نمى داند که خداوند همه اعمال او را مى بیند و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى کند؟
اون حتی سویدای دل وانتهای افکار من را می داند
یعلم ما فی البر والبحر وماتسقط من ورقه الا یعلمها
در دریا وخشکی وحتی افتادن یک برگ را اگاه است
چشمهای خائن وانچه در سینه ها مخفی است را خبر دارد

پاسخ فطرت من :
این ایه هم به انسان امید میده وهم انذار
امید اینکه: اگه حتی زبون هم نداری که حرف بزنی خدا از تمام اعمال وافکار تو اگاه است . توی دلت یک ارتباط معنوی باهاش برقرار کن ببین جوابت میده یانه
اون رفیقه – اون شفیقه یا رفیق ویا شفیق
انذار هم از این جهت که: کجا میخای بری که حکومت خدا نباشه
چه فکری میخوای بکنی که خدا خبر نداشته باشه
هر لحظه به اعمال وافکار ونیات قلبی ما اگاه است
پس خجالت بکشم
در حدیثى خواندم : اعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک :
خدا را آنچنان عبادت کن که گوئى او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را به خوبى مى بیند.
اون ستار العیوب است. تازه در بعضی از ادعیه اومده که خدا انقدر بزگوار است که بعضی از وقتها گناهان مارو از چشم دو ملکی که اعمال ما رو ثبت وضبط می کنند هم مخفی میکنه .واقعا اون سید السادات است. اقای اقایان است
اما
من چرا خجالت نمی کشم از این همه بزرگواری وکرم

وحید محمدپور پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:51 ق.ظ

بنام خدا
پاسخ ۱۴ سوال در قالب یک شعر :



1 -
وای بر آنکه کند این پندار :
"جز عبث نیست همه خلقت ما "
تو نترسی که رسد روز جزا و همگان در صف دیدار خدا ؟
----------------------------
2 -
آن خداوند عظیم
که بیاورده برای من و تو
آسمانها و زمین
این همه قدرت حق
باز بینی و کنی چون تردید ؟
---------------------------
3 -
یاد آید که تو را ای انسان ؟
روزگاران قدیم
که نبودی لایق
--------------------------
4 -
و هر آنکس که بداند خودرا
اهل ایمان به خدا
او گمان کرد که بی فتنه رها خواهد شد ؟
----------------------------
5 –
آن خداوند رحیم
بر هر آن کس که بخواهد , بارد
یا از آن کس که بخواهد ,کاهد
باز هم تو در این نکته تامل نکنی ؟
----------------------------
6-
آن خداوند علیم
که بداند همه را بی تعلیم
بر همه ذات خلایق داناست
--------------------------
7-
و هر آنکس که بود بنده حق
حق کفایت کند او را بی شک
چون کند بنده خود را یاری
-------------------------
8-
آن خداوند حکیم
که به حق حکم کند
چه کسی بهتر از او خواهد بود؟
------------------------
9-
و هرآن کس که نظر کند به خود
و ببیند که حیات از چه بیافت
او چرا باز شود خصم خدا ؟
-----------------------
10-
و تو را یاد بیاید انسان
که مگر با تو خدا عهد نبست ؟
که شوی دور ز شیطان رجیم
و روی صراط مستقیم
-----------------------
11-
وانکه ایمان به خدا آورده است
باید از ذکر خدا لرزه به قلبش افتد
-------------------------
12-
و در این بین کدامین حق است ؟
ربنا الله واحد القهار
یا خدایان مجاز ؟
------------------------
13-
و مپندار چنین ای انسان
که حساب از پس امروز نباشد فردا
-------------------------
14-
و ندانی تو که او می بیند ؟
-------------------------

غلامحسین وطن خواه پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ق.ظ

ترجمه :
14 - آیا او نمى داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟!
تفسیر نمونه
-------------------------------------------------------------
آیا نمى دانى خدا همه اعمالت را مى بیند؟
در تعقیب آیات گذشته که در آن اشاره به نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود، و لازمه یک چنین نعمت گسترده اى سپاسگزارى انسان و تسلیم او در برابر خداوند است ، در آیات مورد بحث مى فرماید: چنین نیست که نعمتهاى الهى روح شکرگزارى را همیشه در انسان زنده کند، بلکه او مسلما طغیان مى کند به خاطر اینکه خود را مستغنى و بى نیاز مى بیند (ان رآه استغنى ). این طبیعت غالب انسانها است ، طبیعت کسانى است که در مکتب عقل و وحى پرورش نیافته اند که وقتى خود را مستغنى مى پندارند، شروع به سرکشى و طغیان مى کنند. نه خدا را بنده اند، نه احکام او را به رسمیت مى شناسند، نه به نداى وجدان گوش فرا مى دهند، و نه حق و عدالت را رعایت مى کنند.
انسان و هیچ مخلوق دیگر هرگز بى نیاز و مستغنى نخواهد شد، بلکه موجودات ممکنه همیشه نیازمند به لطف و نعمتهاى خدا هستند، و اگر لحظهاى فیض او قطع شود درست در همان لحظه همه نابود مى گردند، منتها انسان گاهى به غلط خود را بى نیاز مى پندارد، و تعبیر لطیف آیه نیز اشاره به همین معنى است که مى گوید: خود را بى نیاز مى بیند نمى گوید: بى نیاز مى شود.
آیا او نمى داند که خداوند همه اعمال او را مى بیند و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى کند؟! (ا لم یعلم بان الله یرى ).
تعبیر به قضیه شرطیه در آیات فوق اشاره به این است که این طغیانگر مغرور لا اقل این احتمال را باید بدهد که پیامبر اسلام (ص) بر طریق هدایت است ، و دعوتش دعوت به سوى تقوى است ، همین احتمال براى اینکه جلو طغیان او را بگیرد کافى است . در حدیثى مى خوانیم : اعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک : خدا را آنچنان عبادت کن که گوئى او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را به خوبى مى بیند.
نقل مى کنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود، و پیوسته مى گریست ، گفتند: چرا اینقدر گریه مى کنى ؟ مگر نمى دانى خداوند متعال غفور است ؟ گفت : آرى ، ممکن است او عفو کند، ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم ؟!
تفسیر المیزان
-------------------------------------------------------------
أَ رَءَیْت الَّذِى یَنهَى عَبْداً إِذَا صلى أَ رَءَیْت إِن کانَ عَلى الهُْدَى أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى أَ رَءَیْت إِن کَذَّب وَ تَوَلى أَ لَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى
این شش آیه جنبه مثل دارد، و مى خواهد به عنوان نمونه چند مصداق از انسان طاغى را ذکر کند، و نیز به منزله زمینه چینى است براى تهدید صریحى که بعدا به عقاب نموده ، عقاب کسانى که از اطاعت او نهى مى کنند، و نیز زمینه است براى امر به عبادتش . و مراد از عبدى که نماز مى خواند به طورى که از آخر آیات بر مى آید رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است ، چون در آخر آیات آن جناب را از اطاعت آن شخص نهى نموده ، امر به سجده اش و به نزدیک شدنش مى فرماید.
و حاصل معناى آیات مورد بحث این است که : مرا خبر ده از کسى که نهى مى کرد بنده اى را که نماز مى خواند، و خدا را عبادت مى کرد و این شخص مى داند که خدا عمل او را مى بیند، و از حال او خبر دارد، و نیز مرا خبر ده از این نهى کننده که به فرضى که بنده نمازگزار نامبرده بر طریق هدایت باشد، و به تقوى عمل کند، او چه حالى خواهد داشت ، با اینکه مى داند خدا او را مى بیند، و باز مرا خبر ده از این نهى کننده ، که اگر نهیش تکذیب حق و اعراض از ایمان به حق باشد، و با این حال شخص نمازگزار را از نماز نهى مى کند، و با اینکه مى داند خدا مى بیند آیا جز عذاب استحقاق جزایى دارد؟
((الم یعلم بان اللّه یرى )) - مراد از این ((علم ))، آگهى بر طریق استلزام است ، چون لازمه اعتقاد به اینکه خدا خالق هر چیزى است این اعتقاد است که خدا به هر چیزى عالم است ، هر چند صاحب اعتقاد اولى از این اعتقاد دیگرش غافل باشد، و آن کسى که از نماز نهى مى کرد از وثنى مذهبان و مشرک بوده ، و وثنى مذهبان اعتراف دارند به اینکه خالق هر چیزى خدا است ، و همچنین خدا را از هر نقصى منزه مى دارند، پس باید معتقد باشند که خدا جاهل نیست ، و از هیچ عملى عاجز نیست ، و همچنین هیچ صفت نقص ندارد، هر چند که خود از این اعتقادشان غافل باشند.

نظر شخصی
توجه به این واقعیت که هر کارى را انسان انجام مى دهد در پیشگاه خدا است ، و اصولا تمام عالم هستى محضر خدا است ، و چیزى از اعمال و حتى نیات آدمى از او پنهان نیست ، مى تواند روى برنامه زندگى انسان اثر زیاد بگذارد، و او را از خلافکاریها باز دارد، مشروط بر اینکه ایمان به این مطلب واقعا در دل جاى گیرد و به صورت یک باور قطعى در آید.
خدایا بارها کتابت را خوانده ام و این آیه را شنیده ام و بارها و بارها از بزرگان شنیده ام یا خوانده ام که:عالم هستى محضر خدا است ، در محضر خدا گناه نکنید
ولی ای کاش معنی این حرف را با تمام وجودم درک کرده بودم و گناه نمی کردم ، چرا که اگر خدا هم مرا ببخشد ، از این که مرا در حال گناه دیده همیشه شرمنده خواهم بود.
خدایا گیرم که تو از روی رحمت مرا ببخشی ، خود چگونه خود را ببخشم . منی که بارها توبه کردم ولی باز تو را معصیت کردم . تو مرا به راه خیرم خواندی و تمام امکانات و راههای سعادت را برایم هموار کردی ؛ ولی من در بوته های آزمایشت باز سرافکنده بیرون آمدم و با وجودی که می دانستم تو ناظر منی ولی باز رنگ و لعاب وسوسه ها و گناهان ، فریبم داد.
خدایا بارها پیراهن آلوده به گناهم را با رحمتت ، سپید و پاک کردی ، ولی من ِ ناسپاس باز آن را آلوده و پاره کردم .
خدایا !
من از" قالوا بلی" تشویش دارم گنه از برگ و بارون بیش دارم
به فردا نامه خوانان نامه خوانند من ِ بیچاره سر در پیش دارم
خدایا! دلی پر غصه ، و سری افکنده و رویی شرمسار دارم . چرا که :
گیرم که تو از سر گنه درگذرى زان شرم که دیدى که چه کردم، چه کنم ؟!

۸۵۲۲۲۵۳۰۱۸ پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:26 ق.ظ

ترجمه :
آیا(انسان) نمی‌داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟!
او نمى داند که خداوند همه اعمال او را مى بیند و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى کند؟
اون حتی سویدای دل وانتهای افکار من را می داند
یعلم ما فی البر والبحر وماتسقط من ورقه الا یعلمها
در دریا وخشکی وحتی افتادن یک برگ را اگاه است

عالم هستى محضر خدا است
توجه به این واقعیت که هر کارى را انسان انجام مى دهد در پیشگاه خدا است ، و اصولا تمام عالم هستى محضر خدا است ، و چیزى از اعمال و حتى نیات آدمى از او پنهان نیست ، مى تواند روى برنامه زندگى انسان اثر زیاد بگذارد، و او را از خلافکاریها باز دارد، مشروط بر اینکه ایمان به این مطلب واقعا در دل او جاى گیرد و به صورت یک باور قطعى در آید.
حرف دل :
این ایه هم به انسان امید میده وهم انذار
امید اینکه: اگه حتی زبون هم نداری که حرف بزنی خدا از تمام اعمال وافکار تو اگاه است . توی دلت یک ارتباط معنوی باهاش برقرار کن ببین جوابت میده یانه
اون رفیقه – اون شفیقه یا رفیق ویا شفیق
انذار هم از این جهت که: کجا میخای بری که حکومت خدا نباشه
چه فکری میخوای بکنی که خدا خبر نداشته باشه
هر لحظه به اعمال وافکار ونیات قلبی ما اگاه است
پس خجالت بکشم
در حدیثى خواندم : اعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک :
خدا را آنچنان عبادت کن که گوئى او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را به خوبى مى بیند.
اون ستار العیوب است. تازه در بعضی از ادعیه اومده که خدا انقدر بزگوار است که بعضی از وقتها گناهان مارو از چشم دو ملکی که اعمال ما رو ثبت وضبط می کنند هم مخفی میکنه .واقعا اون سید السادات است. اقای اقایان است
اما
من چرا خجالت نمی کشم از این همه بزرگواری وکرم

نقل مى کنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود، و پیوسته مى گریست ، گفتند: چرا اینقدر گریه مى کنى ؟ مگر نمى دانى خداوند متعال غفور است ؟ گفت : آرى ، ممکن است او عفو کند، ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم ؟!
گیرم که تو از سر گنه درگذرى
زان شرم که دیدى که چه کردم، چکنم ؟!

لاله صفایی دانشکده علوم حدیث پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:05 ب.ظ

الم یعلم بان الله یری ؟
14-ایا نمیدونه که خدا می بینه ؟

چرا خدای مهربونم میدونه میدونه اما........
اما این غفلت اگه بذاره
این پرده اگه کنار بره
این حجاب اگر برداشته بشه
اون وقته که به باور میرسه
اما میدونی خدا جونم
میدونی با این آیه چقدر آروم میشم ؟
میدونی وقتی میگی من دارم نگات میکنم
از یه طرف میترسم
که ببینی اون چیزی که نباید بببنی
اون وقته که اونم بریده میشه
دلم میخواد زمین دهن باز کنه و منو توی خودش دفن کنه
اما وقتی دلم گرفته
وقتی کسی نمیدونه توی قلبم چیه
وقتی این آیه رو مهربانانه به دلم میندازی
بهم میگی ناراحت نباش
خدا داره میبینه
خدا داره نگات میکنه
خدا میدونه خدا با توه
اون وقته که یه دنیا آرامش میاد تو دلم
اون وقته که در اوج تنهایی تنها نیستم
که تو میبینی
که تو میدونی
که تو نظاره گری و این برام کافیه

یا کافی من استکفاه

حسین زاده جمعه 19 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:01 ب.ظ

هر لحظه تو می بینی پنهان درون هارا
و از انسان های در بند نفس غریب تر ندیده ای.
کنون کز تو خواهیم ای دل و جان
کزین بند درون ما را رها کن
به عشق خویش جان را آشناکن
وزین نفس درون جانم جدا کن
که تا سویت نماز عشق سازیم
ز بند من دل و جان را رها کن

معصومه اکرامی -مرکز کامپیوتر شنبه 20 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ق.ظ

آیا او نمى‏داند که خداوند مى‏بیند؟

1- انسان ناسپاس است. ما او را آفریدیم و هر چه نمى‏دانست به او آموختیم. امّا او در برابر پروردگارش طغیان مى‏کند. <<کلاّ انّ انسان لیطغى>>
2- انسان به خاطر آنکه به غلط خود را بى‏نیاز مى‏پندارد دست به طغیان مى‏زند. <<لیطغى ان رآه استغنى>>
3- بازداشتن از نماز، روشن‏ترین نوع منکرات است. <<ینهى عبداً اذا صلّى>>
4- حتى اگر احتمال حقانیّت دهند نباید اینگونه با پیامبر برخورد کنند. <<ان کان على الهدى>>
5 - انسان کم ظرفیّت است و پندار بى‏نیازى او را مست مى‏کند. <<لیطغى ان راه استغنى>>
6- علم به تنهایى کافى نیست. با اینکه به انسان علم دادیم امّا طغیان مى‏کند. <<علّم الانسان ما لم یعلم - انّ الانسان لیطغى>>
7- غنى بودن کمال است، ولى خود را غنى دیدن زمینه لغزشهاست. <<راه استغنى>>
8 - ایمان به معاد مانع طغیان است. <<انّ الى ربک الرجعى>>
9- هر چه داریم مى‏گذاریم و مى‏رویم خود را بى نیاز نپنداریم. <<انّ الى ربک الرجعى>>
10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. <<انّ الى ربک الرجعى>>
11- طاغوتیان مخالف نمازند. <<لیطغى - ینهى عبدًا اذا صلّى>> (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مى‏گیرد که دوام داشته باشد.)
12- نشانه بندگى خدا نماز است. <<عبدًا اذا صلّى>>
13- طاغوت‏ها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بى‏تفاوت و یا بنده هوسهاى خود یا دیگران) <<ینهى عبدًا اذا صلّى>>
14- نام و نشان مهم نیست، عملکردها مهم است. (نام نهى کننده و نمازگزار نیامده است.) <<ینهى - صلّى>>
15- سزاوار است کسى که امر به تقوى مى‏کند خودش از راه یافتگان باشد. <<کان على الهدى او امر بالتقوى>>
16- ریشه طغیان دو چیز است: یکى آنکه خود را بى‏نیاز مى‏بیند. <<رآه استغنى >>دیگر آنکه خدا را نمى‏بیند و گمان مى‏کند خدا هم او را نمى‏بیند. <<ألم یعلم بانّ اللّه یرى>>

۸۴۱۳۱۴۰۰۶۶-دانشکده ادبیات شنبه 20 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:17 ق.ظ

معنی آیه:آیا او نمى داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد