پرسش های داوند از ما - ۱۱

 

سؤال یازدهم 

سوره حدید - آیه ۱۶

نظرات 66 + ارسال نظر
رقیه حسین زاده یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:13 ق.ظ

وقتش رسیده ولی من آنقدر غافلم که آمادگی آن را ندارم منهنوز در پوچی به سر می برم ونمی دانم ونمی فهمم که تو در کتابی که برای هدایت من فرستادی چه گفته ای اگر تو مرا یاری کنی در برابر فهم آنچه فرستادهای حتماٌ پس از فهم آن خاشع خواهم شد.

هاجر لکزیان - دانشکده علوم تربیتی یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:26 ب.ظ

قلب تو آئینه ی عرش عظیم است و خدا این غبار کفر و گرد کین حق آنجا چرا ؟
ای مسلمان تا دلت از جهل خالی می شود معبد و منزلگه باری تعالی می شود
شاعر: هاجر لکزیان

آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤ منان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟ و مانند کسانى نباشند که قبلا به آنها کتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهاى آنها قساوت پیدا کرد، و بسیارى از آنها گنهکارند

مسعود رمضان زاده-۸۴۲۲۲۳۰۱۱۵ یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:54 ب.ظ

لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوا أَن تخْشعَ قُلُوبهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ

ترجمه:
آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤ منان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟

تفسیر:
((تخشع )) از ماده ((خشوع )) به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگى به انسان دست مى دهد.
روشن است یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤ منان را در اینجا سخت ملامت مى کند که چرا در برابر این امور خاشع نمى شوند؟، و چرا همچون بسیارى از امتهاى پیشین گرفتار غفلت و بیخبرى شده اند؟ همان غفلتى که نتیجه آن قساوت دل و همان قساوتى که ثمره آن فسق و گناه است !

مهدی رجائی دانشکده مهندسی دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:12 ب.ظ

آیا نوبت آن نرسید که گرویدگان (ظاهری) دلهاشان بیاد خدا خاشع گردد.

مریم گشاده رو-کشاورزی سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:16 ب.ظ

گاهی سرکش می شویم فکر می کنیم توانییم وقتی به چیزی دست می یابیم به خودمان افتخار می کنیم به چیزهایی که داریم دل می بندیم انگار که ما و هر آنچه که خود را مالک آن می دانیم ابدی است اما...
اما وقتی گذری به گورستان می کنیم می بینیم آن که در این دنیا مال و جلالی داشته و آنکه با سیلی صورتش را سرخ می کرده همه در یک سطح هستند ساکت و فقط بایک کفن در زیر خاک آرام گرفته اند آنها مالک مطلق اموالشان نبوده اند پس سالها که قبرشان شکافته شود اثری از جسمشان هم نیست چه انسان توانگی که با صدای گام هایش زمین می لرزید و چه انسان ضعیفی که نای راه رفتن نداشت آنها حتی مالک جسمشان هم نبوده اند پس چرا به آن چه که برای مدتی در اختیار ماست (امنتی است از جانب خدا ) مغرور شویم و سرکشی کنیم
می بینیم که تمام وجود ما مطعلق به خداست پس در مقابل او باید خاشع باشیم

۸۴۱۶۵۰۳۰۴۵ شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ

۸۴۱۶۵۰۳۰۴۵
آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤ منان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟
در این آیه، هم سبب خشوع مطرح شده که یاد خداست، «تخشع قلوبهم لذکر اللّه» و هم سبب سنگدلى که دور شدن از کتاب خدا در دوره طولانى است. «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم». در روایات نیز مى‏خوانیم: دوران غیبت حضرت مهدى علیه السلام به قدرى طولانى مى‏شود که گروهی از مردم دین خود را از دست مى‏دهند.
ایمان بدون خشوع قلب قابل توبیخ است . براى دعوت به خشوع از اهرم ایمان استفاده کنید. شما که ایمان دارید چرا خشوع ندارید؟ «الم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم»ذکر خدا و تلاوت آیات قرآنى، زمینه‏ساز خشوع قلب است. «تخشع قلوبهم لذکر اللّه و ما نزل من الحقّ» یاد الطاف الهى، عفو او، قهر او و سنّت‏هاى او وسیله خشوع است. «ان تخشع قلوبهم لذکر اللّه .

۸۲۱۲۲۵۳۳۳۵(دانشکده علوم تربیتی) یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:46 ب.ظ

- آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤ منان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردند؟
غفلت و بیخبرى تا کى ؟!
بعد از ذکر آنهمه انذارهاى کوبنده و هشدارهاى بیدارگر در آیات گذشته و بیان سرنوشت دردناک منافقان و کافران در قیامت در نخستین آیه مورد بحث به صورت یک نتیجه گیرى مى فرماید: ((آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى افراد باایمان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد. و همانند کسانى نباشند که در گذشته کتاب آسمانى به آنها داده شد (مانند یهود و نصارى ) سپس در میان آنها و پیامبران فاصله افتاد، عمرهاى طولانى یافتند و خدا را فراموش کردند و قلبهاى آنها قساوت پیدا کرد، و بسیارى از آنها فاسق و گنهکار بودند)) (الم یاءن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون ).



نزهت مهاجرنسب دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:21 ق.ظ

آیا برای کسانی که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم گردد؟
یاد و نام تو ای خدا همیشه آرام بخش و قوت دهنده دلهاست . اما چرا گاه تورا فراموش می کنیم ؟ حال آنکه می دانیم هیچ پناه و امیدی جز تو نداریم . اگر دلهای ما در مقابل تو و قرآن و پیامبر و امامانت فروتن و خاشع باشد دیگر هیچ بیمی از توفان دنیا و حوادث دنیایی نیست.

فاطمه تقی پناهی- علوم تربیتی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:40 ق.ظ

خشوع<‌لحظه ای اتفاق می افتد که با تدبر و تفکر همراه باشد و لحظاتی که دل آرام گرفته باشد
و اندیشه< بتواند راه خود را در اعماق دل تاریک بیابد
آن لحظه که اندیشید و دید
مخاطب چه سخنی و از طرف چه کسی قرار گرفته
مگر می تواند خشوع نداشته باشد.
همه این ها نیاز به یک آمادگی قبلی< ایجاد یک امکان برای ژرف نگری و ژرف اندیشی دارد.
خدایا این نگاه پر از عمق و اندیشه همراه با تدبر و تعمق را که زمینه ساز این خشوع در برابر توست به ما مرحمت بفرما!

فاطمه السادات حسنی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:48 ب.ظ

ملجا گریزهای من!شدوای آوای من! خدای درد آشنای من! تنها پناهگاه من!
گریزان به شکایت آمده ام از تهاجم نفس لئیم بسیاربه بدی امر کننده و در خطایا شتابنده و به خشم کیفر امیز تو دست یازنده!
گریزان به شکایت آمده ام! از دشمنی که پرنده ی روحم را دانه ی گمراهی می پاشد و دام انحراف می گسترد و از شیطانی که پنجه ی اغوا بر قلبم میفشرد.
پناه من! به تو شکایت میکنم از سنگ دلم نه سیل وسوسه ها را دوام نمی آورد،میلغزد،میغلتدو زیر و زبر میشود.
به تو شکایت میکنم از چشمانی که خوفت را از گریه خشکیده اند و کویر دیدگانی که آفتاب هیبتت را سوخته اند.
خدای من!
چگونه بگویم؟ با کدام زبان شرم آلوده؟با کدام دل درد آکنده؟که این چشمها که از دیدن آنچه تو دوست نداری شاد میشوند پندار میکنند که در زنجیر گناه ازاد میشوند.
خدای من!
بی تو درمانده ام، بی تو هیچ ندارم، بی توان دستهای تو عاجزم، بی کمند عصمتت مرا کدام نجات است از چاه ظلمت دنیا؟
الهی!خانه ی بی تاب دلم را دور از سیل فتنه ها بنا ساز و با مهتاب یاریت از شر ظلمت دشمنانم رها ساز و رسوایی عیوبم را پرده بینداز!
بر من به رافتت که همیشه چنین باش! ای اوج رحمت دیگران حضیض لطف تو1ای مهر گستر ترین مهربانان

پوریا ابری ۸۳۱۲۲۲۰۰۶۹ چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:35 ب.ظ

آیا نوبت آن نرسیده که گرویدگان ـ ظاهری ـ دلهایشان به یاد خدا خاشع گردد

وحیده حاجی محمدی پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ق.ظ

آیا برای کسانی که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا نرم و فروتن گردد ؟

مهدی کوهستانی - علوم پایه پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:10 ق.ظ

ترجمه :
آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟

پاسخ فطرت من :
غفلت و بیخبرى تا کى ؟!
این همه به من یاداوری میکنی
این همه تذکرات به طرق مختلف به من میدی (انبیا- بلایا- ایات قران- حالات روحی خاص)
اما بازهم سرگرم بازیهای دنیا هستم
خدایا از بدکارى خود در رنجم ، و از ناکسى در فغانم ، درد مرا درمان کن ، اى درمان کننده همه دردها! و اى پاک و منزه از همه عیبها! اى بى نیاز از خدمت من ! و اى بى نقصان از خیانت من ! مرا به رحمتت ببخشاى ، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش
گداى کوى تو از هشت خلد مستغنى است
اسیر عشق تو از هر دو کون آزاد است
واقعا این طوره که هر وقت نام تورو میارم دلم ارام میشه الا بذکر الله تطمئن القلوب
مشکل این جاست که ایمانم لقلقه زبونم شده – واقعی نیست
برای همین گفتی که یا ایها الذین امنوا ، امنوا بالله
دعا میکنم که .... ان تملاء قلبی نور الیقین
وصدری نور الایمان
وفکری نور النیات
وقوتی نور العمل
ولسانی نور الصدق
ودینی نور البصائر من عندک
وبصری نور الضیاء
وسمعی نور الحکمه
ومودتی نور الموالات لمحمد واله علیهم السلام

غلامحسین وطن خواه پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:05 ق.ظ

ترجمه فارسى
«16» آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟!

تفسیر نمونه
غفلت و بیخبرى تا کى ؟!
بعد از ذکر آنهمه انذارهاى کوبنده و هشدارهاى بیدارگر در آیات گذشته و بیان سرنوشت دردناک منافقان و کافران در قیامت در نخستین آیه مورد بحث به صورت یک نتیجه گیرى مى فرماید: ((آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى افراد باایمان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد. و همانند کسانى نباشند که در گذشته کتاب آسمانى به آنها داده شد (مانند یهود و نصارى ) سپس در میان آنها و پیامبران فاصله افتاد، عمرهاى طولانى یافتند و خدا را فراموش کردند و قلبهاى آنها قساوت پیدا کرد، و بسیارى از آنها فاسق و گنهکار بودند)) (الم یاءن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله ).
((تخشع )) از ماده ((خشوع )) به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگى به انسان دست مى دهد.روشن است یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤ منان را در اینجا سخت ملامت مى کند که چرا در برابر این امور خاشع نمى شوند؟، و چرا همچون بسیارى از امتهاى پیشین گرفتار غفلت و بیخبرى شده اند؟ همان غفلتى که نتیجه آن قساوت دل و همان قساوتى که ثمره آن فسق و گناه است !
آیا تنها به ادعاى ایمان قناعت کردن و از کنار این مسائل مهم به سادگى گذشتن و تن به زندگى مرفه سپردن ، در ناز و نعمت زیستن ، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن با ایمان سازگار است ؟!

تفسیر المیزان
-------------------------------------------------------------
این قسمت از آیات سوره همان هدف و غرضى را دنبال مى کند که قسمت قبلى دنبال مى کرد، و آن تشویق و ترغیب به ایمان به خدا و رسول او و انفاق در راه خدا بود، البته در ضمن ، مؤ منین را عتاب مى کند که چرا باید علائم و نشانه هایى از قساوت قلب از ایشان بروز کند، و به منظور تاءکید در تحریک و تشویق انفاق درجه انفاقگران نزد خدا را بیان نموده ، و با این لحن دستور به انفاق مى دهد. که : هان ! بشتابید به مغفرت و جنت . و نیز دنیا و اهل دنیا رابخل مى ورزند، و مردم را هم به بخل مى خوانند مذمت مى کند. و در خلال آیات ، ناگهان سیاق را که مخصوص مسلمانان بود به سیاقى تغییر داده شامل مسلمین و اهل کتاب هر دو بشود، و به زودى توضیحش خواهد آمد.
عتاب به مؤ منین به جهت قساوتى که دل هایشان را گرفته و درمقابل ذکر خدا خاشع نمى شود
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوا أَن تخْشعَ قُلُوبهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الحَْقِّ ...
کلمه ((یاءن )) در اصل ((یاءنى )) (مضارع انى ) بوده ، به خاطر حرف ((لم )) که کارش جزم دادن است حرف ((یاء)) از آن افتاده ، و این ماده به معناى رسیدن وقت هر چیز است ، و خشوع قلب آن تاثیرى است که قلب آدمى در قبال مشاهده عظمت و کبریایى عظیمى به خود مى گیرد، و منظور از ذکر خدا هر چیزى است که خدا را به یاد آدمى بیندازد، و منظور از ((مانزل من الحق )) قرآن است ، که از ناحیه خداى تعالى نازل شد، و کلمه ((من الحق )) براى بیان آن نازل شده است ، و آیه شریفه مى خواهد بفرماید: شاءن یاد خدا چنین شانى است ، که هر گاه نزد مؤ من به میان آید بلادرنگ دنبالش خشوعى در دل مؤ من مى آید، همچنان که حق نازل از ناحیه خدا هم ، چنین شانى دارد، که در دل کسانى که به خدا و رسولان او ایمان دارند ایجاد خشوع مى کند.
بعضى گفته اند: مراد از ذکر خدا و آن حقى که نازل شده قرآن است ، و بنابه گفته وى بردن نام قرآن با وصف حق بودنش و ذکر خدا بودنش اشاره به است که هر یک از این دو وصف قرآن کافى است که مؤ من را به خشوع وادارد، پس قرآن بدینکه ذکر خداست مقتضى خشوع است ، همچنان که بدین جهت که حق است و از ناحیه خدا نازل شده مقتضى خشوع است .
و در این آیه شریفه عتابى است به مؤ منین به خاطر قساوتى که دلهایشان را گرفته ، و در مقابل ذکر خدا خاشع نمى شود، حقى هم که از ناحیه او نازل شده آن را نرم نمى کند، و در آخر حال ایشان را به حال اهل کتاب تشبیه مى کند، که کتاب خدا بر آنان نازل شد، و در اثر آرزوهاى طولانى دلهایشان دچار قساوت گردید.
خداى تعالى با این کلام خود این حقیقت اشاره نموده که دلهاى مسلمانان مانند دلهاى اهل کتاب دچار قساوت شده ، و قلب قاسى از آنجا که در مقابل حق خشوع و تاثر و انعطاف ندارد، از زىّ عبودیت خارج است ، و در نتیجه از مناهى الهى متاثر نمى شود، و با بى باکى مرتکب گناه و فسق مى شود

نظر شخصی
آرام آرام عشقت را احساس میکنم
کز طلب رو به پایانی است
اول عشقت مرا دیوانه میکند
هنوز آغاز است که مرا همچون سیلزده مبهوتی به گریه وامیدارد
این بار اگر گریه میکنم از عجز زمینی نیست
این بار از عجز نیاز به توست
این بار از عشقت گریه میکنم
این بار عطش تشنه ای است
محروم از خوردن آب
برکنا ر دریایی زلال و پاک
اینبار فقط تورا میخواهم
این بار فقط تو نیازمی و بس

خدایا دلم را خانه خود کن
که دیگر از غیر تو خسته شده ام.

۸۵۲۲۲۵۳۰۱۸ پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 ق.ظ

ترجمه :
آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟
حرف دل :
غفلت و بیخبرى تا کى ؟!
این همه به من یاداوری میکنی
این همه تذکرات به طرق مختلف به من میدی (انبیا- بلایا- ایات قران- حالات روحی خاص)
اما بازهم سرگرم بازیهای دنیا هستم
خدایا از بدکارى خود در رنجم ، و از ناکسى در فغانم ، درد مرا درمان کن ، اى درمان کننده همه دردها! و اى پاک و منزه از همه عیبها! اى بى نیاز از خدمت من ! و اى بى نقصان از خیانت من ! مرا به رحمتت ببخشاى ، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش
گداى کوى تو از هشت خلد مستغنى است
اسیر عشق تو از هر دو کون آزاد است
واقعا این طوره که هر وقت نام تورو میارم دلم ارام میشه الا بذکر الله تطمئن القلوب
مشکل این جاست که ایمانم لقلقه زبونم شده – واقعی نیست
برای همین گفتی که یا ایها الذین امنوا ، امنوا بالله
دعا میکنم که .... ان تملاء قلبی نور الیقین
وصدری نور الایمان
وفکری نور النیات
وقوتی نور العمل
ولسانی نور الصدق
ودینی نور البصائر من عندک
وبصری نور الضیاء
وسمعی نور الحکمه
ومودتی نور الموالات لمحمد واله علیهم السلام

لاله صفایی دانشکده علوم حدیث پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:20 ب.ظ


11-آیا وقت آن نرسیده که مومنین قلوبشان را برای یاد خدا خاشع کنند ؟
خدای خوبم چرا من اومدم
اومدم که با یادت دلمو از هر کبر و غروری پاک کنم
اومدم تا بهت بگم دلم میخواد در پیشگاهت تا ابد سجده کنم
اومدم بگم خدای خوبم عمری که در غیر یادت گذشت هدر رفت
عمرم رو با یادت برکت بده
خدایا کمکم کن تا بتونم خاشع باشم
خودت گفتی یاد من برای غیر خاشعین سنگینه
انها لکبیرة الا علی الخاشعین
خدایا خاشعم کن
خدایا دلم رو با یادت مانوس کن
خدایا اسم قشنگت آرامش قلب منه
خدایا نام پاکت مایه نشاط منه
خدایا یادت حیات روح منه
خدایا عظمتت خوف منه
خدایا رحمتت امید منه
خدایا رضای تو آرزوی منه .
یا اکرم الاکرمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد